نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
آيا ازدواج دو دختر پيامبر (ص) با عثمان صحت دارد ؟
کد مطلب: 5135 تاریخ انتشار: 20 آذر 1388 تعداد بازدید: 88521
پرسش و پاسخ » اهل سنت
آيا ازدواج دو دختر پيامبر (ص) با عثمان صحت دارد ؟

سؤال كننده : ميلاد فنائي

پاسخ :

يكي از فضيلت هايي كه براي عثمان بن عفان نقل كرده اند ، ازدواج با دو دختر نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به نام هاي رقيه و ام كلثوم است . در اين باره نظريات مختلفي وجود دارد ، اهل سنت با قاطعيت تمام بر آن پافشاري مي كنند ؛ اما از طرف ديگر برخي از محققين شيعه بر اين اعتقاد هستند كه همسران عثمان هيچ كدامشان دختر پيامبر نبودند ؛ بلكه ربيبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خديجه بوده اند و براي اين احتمال دلايلي نيز ذكر كرده اند كه ما بدون هيچگونه اظهار نظر اين دلايل را به صورت مختصر نقل و قضاوت به عهده خوانندگان گرامي وا مي گذاريم .

دوستان عزيزي كه مايل به تحقيق بيشتر در اين باره هستند مي توانند به اين كتاب ها مراجعه بفرمايند : ازواج النبي و بناته ، تأليف الشيخ نجاح الطائي و الصحيح من سيرة النبي الأعظم نوشته سيد جعفر مرتضي و... .

اما دلايلي كه در اين باره آورده شده است :

1 . عدم وجود رابطه صميمانه بين پيامبر و ديگر دختران آن حضرت :

با رجوع به سيره نبي مكرم اسلام و دقت در آن ، در مي يابيم كه روايات بسياري از رابطه بسيار صميمانه نبي مكرم اسلام و دختر بزرگوارش صديقه طاهره سلام الله عليها حكايت مي كند ؛ تا جايي هر زماني پيامبر اسلام به سفر مي رفت ، آخرين كسي كه با او خدا حافظي مي كرد ، فاطمه زهرا بود و وقتي از سفر بر مي گشت ، قبل از هر كاري به ديدار فاطمه مي رفت و در خانه او را مي زد . روايات فراواني در كتاب هاي شيعه و سني اين رابطه بسيار صميمانه را ثابت مي كند ؛ از جمله بسياري از علماي شيعه و سني يكي از القاب آن حضرت را « ام أبيها » نقل كرده اند . ابن حجر عسقلاني در تهذيب و الإصابه ، ذهبي در سير اعلام النبلاء و الكاشف خود نوشته اند :

فاطمة الزهراء ... كانت تكني أم أبيها .

الإصابة - ابن حجر - ج 8 - ص 262 و سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 2 - ص 118 - 119 و الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 2 - ص 514 و تهذيب الكمال - المزي - ج 35 - ص 247 و أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 520 و الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1899 .

اما هيچ روايتي ؛ حتي يك روايت ضعيف نيز در كتاب هاي شيعه و سني نقل نشده است كه پيامبر اسلام حتي يكبار درِ خانه رقيه و ام كلثوم را زده باشد . چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم اين رابطه بسيار صميمانه را با ديگر دختران خود نداشته است ؛ نه در مدينه و نه حتي در مكه ؟ مگر نه اين كه به ادعاي اهل سنت آن ها نيز يادگار خديجه بودند ؟

هر چند كه فاطمه زهرا از هر نظر از تمامي زنان عالم متمايز بوده است ؛ ولي اگر پيامبر دختري غير از فاطمه داشت ، شايسته بود كه اين رابطه صميمانه بين آن ها نيز وجود داشته باشد .

و يا در زماني كه كفار قريش پيامبر اسلام را آزار و اذيت مي كردند ، ديگر دختران رسول خدا كجا بودند كه از پدر حمايت كنند ؟ بخاري و مسلم در صحيحشان نوشته اند :

عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي عِنْدَ الْبَيْتِ وَأَبُو جَهْلٍ وَأَصْحَابٌ لَهُ جُلُوسٌ وَقَدْ نُحِرَتْ جَزُورٌ بِالْأَمْسِ فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ أَيُّكُمْ يَقُومُ إِلَي سَلَا جَزُورِ بَنِي فُلَانٍ فَيَأْخُذُهُ فَيَضَعُهُ فِي كَتِفَيْ مُحَمَّدٍ إِذَا سَجَدَ فَانْبَعَثَ أَشْقَي الْقَوْمِ فَأَخَذَهُ فَلَمَّا سَجَدَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَضَعَهُ بَيْنَ كَتِفَيْهِ قَالَ فَاسْتَضْحَكُوا وَجَعَلَ بَعْضُهُمْ يَمِيلُ عَلَي بَعْضٍ وَأَنَا قَائِمٌ أَنْظُرُ لَوْ كَانَتْ لِي مَنَعَةٌ طَرَحْتُهُ عَنْ ظَهْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سَاجِدٌ مَا يَرْفَعُ رَأْسَهُ حَتَّي انْطَلَقَ إِنْسَانٌ فَأَخْبَرَ فَاطِمَةَ فَجَاءَتْ وَهِيَ جُوَيْرِيَةٌ فَطَرَحَتْهُ عَنْهُ ثُمَّ أَقْبَلَتْ عَلَيْهِمْ تَشْتِمُهُمْ .

صحيح البخاري - البخاري - ج 1 - ص 65 و صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 5 - ص 179 .

از ابن مسعود روايت شده است كه گفت : هنگامي كه پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله در برابر خانه كعبه نماز مي گزارد ، ابو جهل و همدستانش در نزديكي خانه نشسته بودند و يك روز قبل از آن ، بچه شتري نحر شده بود . ابو جهل به همدستان خود گفت : كداميك از شما حاضر است برود و شكمبه آن شتر را بياورد و هنگامي كه محمد صلّي اللّه عليه و آله در سجده است ، آن ها را روي شانه او بيفكند ؟ بدترين آنها پيشقدم شد و دستور ابو جهل را عملي ساخت . در حالي كه پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله در سجده بود ، آن شكمبه آلوده را روي شانه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله افكند . ابو جهل و همدستانش از مشاهده اين منظره بسيار خنديدند به طوري كه بعضي از آن ها از شدت خنده به روي ديگري مي افتاد !

ابن مسعود مي گويد : من در اين هنگام گوشه اي ايستاده بودم و جريان را مشاهده مي كردم ، ليكن جرئت آن را نداشتم كه شكمبه را از روي شانه حضرتش بردارم . پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله همچنان در حال سجده بود و سر از سجده برنمي داشت تا اين كه مردي به حضور حضرت زهرا عليها السّلام شتافت و جريان را به عرض رسانيد . حضرت فاطمه عليها السّلام در حالي كه از شنيدن اين سخن به شدت ناراحت شده بود ، آمد و آن را از روي دوش حضرت رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله برداشت و آن ها را مورد شماتت و ملامت قرار داد .

در تمامي گرفتاري هايي كه براي نبي مكرم اسلام پيش مي آمد ، تنها كسي كه مي آمد پدر را دلداري مي داد ، زخم هاي او را مداوا مي كرد ، فاطمه زهرا بود . اگر آن ها نيز دختر رسول خدا بودند ، شايسته بود كه آن ها نيز فاطمه را در دفاع از پدر ياري كنند .

بعد از جنگ احد كه صورت نبي مكرم زخمي شده بود ، رقيه و ام كلثوم كجا بودند كه همانند فاطمه بيايند و زخم هاي پدر را شستشو بدهند ؟

مگر نه اين كه به قول آن ها ، آن دو نيز دختران پيامبر بودند ؛ پس چرا هيچ نوع رابطه اي بين پيامبر اسلام با دختران ديگرش نقل نشده است ؟

2 . در قضيه مباهله كه پيامبر تمام بستگان درجه يك خود را انتخاب كرد ، چرا ديگر دختران خود را نبرد و از بين «نساء» خود فقط فاطمه را انتخاب كرد ؟

مسلم در صحيح خود مي نويسد :

عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ ... وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ { فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ } دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي .

صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 23، كتاب فضائل الصحابة ، باب من فضائل علي بن أبي طالب، ح 32 .

عامر بن سعد بن ابيوقاص از پدرش (سعد بن ابيوقاص) نقل كرده است كه معاويه سعد را امر كرد و گفت : تو را چه مانع است كه ابوتراب (علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ) را دشنام دهي ؟ (سعد) گفت : من سه چيز (سه فضيلت) را از او در خاطر دارم ، كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درباره وي فرموده است ، هرگز وي را دشنام نخواهم داد. چنانچه من يكي از اين سه فضيلت را مي داشتم از شتران سرخ مو برايم محبوبتر بود ... وقتي اين آيه نازل گرديد : (... فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم ...) پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ علي و فاطمه و حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ را فراخواند و فرمود : «خدايا، اينان اهل من هستند ».

آيا «نساءنا » شامل ديگر دختران پيامبر نمي شد ، يا پيامبر دختر ديگري غير از صديقه طاهره نداشت ؟

3 . چرا هيچ كس از ديگر دختران پيامبر خواستگاري نكردند ؟

قضيه ديگري كه بطلان اين قضيه را روشن مي كند ، اين است كه در هيچ جايي از تاريخ ثبت نشده است كه در مدينه ، احدي از مهاجرين و يا انصار به خواستگاري ام كلثوم رفته باشد ؛ با اين كه براي خواستگاري از فاطمه زهرا و رسيدن به افتخار دامادي پيامبر ، بر يكديگر پيش دستي مي كردند و هر كس دوست داشت اين افتخار نصيب او شود . آيا ام كلثوم دختر پيامبر نبود يا اصلاً چنين دختري وجود خارجي نداشت ؟

4. حرمت جمع بين دختران رسول خدا و دختران دشمن خدا :

علما و محدثين اهل سنت براي خرده گيري از امير المؤمنين عليه السلام نقل كرده اند كه آن حضرت در زماني كه فاطمه سلام الله عليها همسر او بود ، دختر ابو جهل را نيز خواستگاري كرد . اين امر باعث شد كه صديقه طاهره ناراحت شده و شكايت خود را پيش پيامبر ببرد !! پيامبر اسلام وقتي از اين قضيه با خبر شدند ، با عصبانيت به مسجد آمد و فرمود :

وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يَسُوءَهَا وَاللَّهِ لَا تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُلٍ وَاحِدٍ .

صحيح البخاري - ج 4 - ص 212 - 213

فاطمه پاره تن من است ، من دوست ندارم كسي او را ناراحت كند ، به خدا قسم نبايد دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در نزد يك نفر جمع شود .

و در روايت ديگري نوشته اند كه آن حضرت فرمود :

إِلَّا أَنْ يُرِيدَ ابْنُ أَبِي طَالِبٍ أَنْ يُطَلِّقَ ابْنَتِي وَيَنْكِحَ ابْنَتَهُمْ فَإِنَّمَا هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي يُرِيبُنِي مَا أَرَابَهَا وَيُؤْذِينِي مَا آذَاهَا .

صحيح البخاري ج 6، ص 158، ح 5230، كتاب النكاح، ب 109 - باب ذَبِّ الرَّجُلِ عَنِ ابْنَتِهِ، فِي الْغَيْرَةِ وَالإِنْصَافِ و صحيح مسلم، ج 7، ص 141، ح 6201، كتاب فضائل الصحابة رضي الله تعالي عنهم، ب 15 -باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِيِّ عَلَيْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلام .

علي (عليه السلام) اگر مي خواهد دختر ابوجهل را بگيرد ، بايد دختر من را طلاق بدهد . فاطمه پارهء تن من است ، آن چه كه موجب رنجش فاطمه بشود ، مرا مي رنجاند ... .

از آن جايي كه بحث تنقيص مقام امير المؤمنين عليه السلام در ميان است ، علماي اهل سنت اين قضيه را با آب و تاب فراواني نقل كرده اند ؛ غافل از اين كه عثمان بن عفان نيز عملاً بين دختران پيامبر و دختران دشمان خدا نه يكبار كه چندين بار جمع كرده است .

رملة بنت شيبة ، يكي از همسران عثمان است كه در مكه با او ازدواج كرد و از كساني بود كه همراه عثمان به مدينه مهاجرت كرد . ابن عبد البر در اين زمينه مي نويسد :

رملة بنت شيبة بن ربيعة كانت من المهاجرات هاجرت مع زوجها عثمان بن عفان.

الاستيعاب ، ج 4 ، ص 1846 رقم 3345 .

رملة ، دختر شيبه از كساني بود كه همراه همسرش عثمان به مدينه مهاجرت كرد .

و شيبة از دشمنان پيامبر اسلام است كه در جنگ بدر به هلاكت رسيده است ؛ چنانچه ابن حجر مي نويسد :

رملة بنت شيبة بن ربيعة بن عبد شمس العبشمية قتل أبوها يوم بدر كافرا .

الإصابة، ج 8، ص 142 - 143 رقم 11192.

رمله ، دختر شيبه ... پدرش در جنگ بدر كشته شد ، در حالي كه كافر بود .

در حالي كه نوشته اند در همان زمان رقيه دختر رسول خدا ! نيز همسر عثمان بوده است . ابن اثير در اسد الغابة مي نويسد :

ولما أسلم عثمان زوجّه رسول الله صلي الله عليه وسلم بابنته رقية وهاجرا كلاهما إلي أرض الحبشة الهجرتين ثم عاد إلي مكة وهاجر إلي المدينة .

أسد الغابة، ج 3، ص 376 .

زماني كه عثمان اسلام آورد ، رسول خدا دخترش رقيه را به همسري او درآورد ، هر دوي آن ها به سرزمين حبشه مهاجرت كردند ، سپس وقتي از آن جا بازگشتند ، به مدينه مهاجرت كردند .

علاوه براين ، عثمان با أم البنين بنت عيينة و فاطمة بنت الوليد بن عبد شمس نيز ازدواج كرده است ؛ در حالي كه پدر هر دوي آن ها نيز در آن زمان از دشمنان خدا بوده اند .

اگر واقعاً جمع بين دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا ، حرام بوده است ، چرا عثمان اين عمل حرام را بارها و بارها مرتكب شده است ؟ و اگر حرام نبوده ، چرا پيامبر اسلام به قول اهل سنت اجازه چنين كاري را به امير المؤمنين نداد و نعوذ بالله مي خواست حلال خدا را حرام كند ؟ پس معلوم مي شود كه يا قضيه خواستگاري از دختر ابوجهل از اختراعات بني اميه و براي تنقيص مقام امير المؤمنين است ، يا پيامبر اسلام دختري غير از صديقه طاهره نداشته است ؟

5 . از دلايلي كه دروغ بودن اين قضيه را روشن مي سازد ، اين است كه بسياري از علماي اهل سنت و از جمله ضياء المقدسي گفته اند :

عن قتادة ، قال : ولدت خديجة لرسول الله ( صلي الله عليه وآله وسلم ) : عبد مناف في الجاهلية ، وولدت له في الاسلام غلامين ، وأربع بنات : القاسم ، وبه كان يكني : أبا القاسم ، فعاش حتي مشي ، ثم مات ، و عبد الله ، مات صغيرا . وأم كلثوم . وزينب . ورقية . وفاطمة ... .

البدء والتاريخ ، ج 5 ، ص 16 و ج 4 ، ص 139 .

قتاده گفته است : خديجه براي نبي مكرم اسلام ، در عهد جاهليت ، عبد مناف را به دنيا آورد و بعد از اسلام ، دو پسر و چهار دختر به نام هاي : قاسم ـ به خاطر او كنيه پيامبر را «ابوالقاسم » گذاشتند ، آن قدر زنده بود كه مي توانست راه برود بعد از آن فوت كرد ـ و عبد الله كه خردسال فوت كرد ، و ام كلثوم ، زينب ، رقيه و فاطمه را به دنيا آورد .

شهاب الدين قسطلاني بعد از نقل سخن مقدسي مي نويسد :

وقيل : ولد له ولد قبل المبعث ، يقال له : عبد مناف ، فيكونون علي هذا اثني عشر ، وكلهم سوي هذا ولد في الاسلام بعد المبعث .

المواهب اللدنية ، ج 1 ، ص 196 .

گفته اند كه كه خديجه قبل از مبعث يك پسر براي او به دنيا آورد كه به او عبد مناف مي گفتند ، غير از عبد مناف بقيه فرزندان پيامبر بعد از مبعث متولد شده است .

و ابن عبد البر در الإستيعاب مي نويسد :

وقال الزبير ولد لرسول الله صلي الله عليه وسلم القاسم وهو أكبر ولده ثم زينب ثم عبد الله وكان يقال له الطيب ويقال له الطاهر ولد بعد النبوة ثم أم كلثوم ثم فاطمة ثم رقية .

الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1818 .

زبير گفته : نخستين فرزند رسول خدا كه به دنيا آمد ، قاسم بود و او از همه بزرگتر بود ، پس او زينب ، و پس از وي عبد الله كه به وي طيب و يا طاهر نيز مي گفتند بعد از نبوت متولد شد ، پس از آن ام كلثوم ، سپس فاطمه و پس از وي رقيه به دنيا آمدند .

از طرف ديگر نوشته اند كه رقيه ، كوچكترين دختر رسول خدا و حتي از حضرت زهرا سلام الله عليها نيز كوچكتر بوده است . چنانچه ابن كثير دمشقي مي نويسد :

أكبر ولده عليه الصلاة والسلام القاسم ، ثم زينب ، ثم عبد الله ، ثم أم كلثوم ثم فاطمة ثم رقية ...

بزرگترين فرزند ، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم قاسم ، و پس از آن ، زينب ، عبد الله ، ام كلثوم ، فاطمه و پس از آن رقيه بوده است .

با اين تفصيل ، چگونه مي توان اين سخن اهل سنت را تصديق كرد كه رقيه با عثمان ازدواج كرده ، بعد با او به حبشه مهاجرت نموده و حتي در داخل كشتي فرزندي از او سقط شده است !!! . با اين كه مي دانيم ، هجرت اول به حبشه در سال پنجم بعد از بعثت بوده است .

و همچنين بسياري از علماي اهل سنت نوشته اند كه ام كلثوم رقيه قبل از اين كه با عثمان ازدواج كند در عقد پسران أبي لهب بوده اند و بعد از آن كه سوره تبّت در حق أبي لهب نازل شد ، وي به فرزندانش دستور داد كه دختران رسول خدا را طلاق بدهند . ابن أثير در اسد الغابة مي نويسد :

قد زوج ابنته رقية من عتبة بن أبي لهب وزوج أختها أم كلثوم عتيبة بن أبي لهب فلما نزلت سورة تبت قال لهما أبوهما أبو لهب وأمهما أم جميل بنت حرب بن أمية حمالة الحطب فارقا ابنتي محمد ففارقاهما ...

أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 456 .

رسول خدا ، دخترش رقيه را به عتبه پسر أبي لهب و ام كلثوم را به عتيبه پسر ديگر ابولهب داد ، وقتي سوره تبت نازل شد ، ابولهب و همسرش ام جميل كه همان «حمالة الحطب » باشد ، به پسرانش دستور دادند كه دختران محمد را طلاق دهند . پس آن ها را طلاق دادند ...

در حالي كه مي دانيم ، سوره تبت در زماني نازل شده است كه مسلمين در شعب أبي طالب در محاصره بودند . سيوطي در الدر المنثور مي نويسد :

وأخرج أبو نعيم في الدلائل عن ابن عباس قال ما كان أبو لهب الا من كفار قريش ما هو حتي خرج من الشعب حين تمالأت قريش حتي حصرونا في الشعب وظاهرهم فلما خرج أبو لهب من الشعب لقي هندا بنت عتبة ابن ربيعة حين فارق قومه فقال يا ابنت عتبة هل نصرت اللات والعزي قالت نعم فجزاك الله خيرا يا أبا عتبة قال إن محمدا يعدنا أشياء لا نراها كائنة يزعم أنها كائنة بعد الموت فما ذاك وصنع في يدي ثم نفخ في يديه ثم قال تبا لكما ما أري فيكما شيئا مما يقول محمد فنزلت تبت يدا أبي لهب قال ابن عباس فحصرنا في الشعب ثلاث سنين وقطعوا عنا الميرة حتي أن الرجل .

الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 6 - ص 408

و محاصره در شعب أبي طالب در سال ششم بعثت و بعد از هجرت به حبشه بوده است .

با اين حال چگونه مي توان تصديق كرد كه همسر عثمان دختر پيامبر بوده است ؟

6 . محمد بن اسماعيل بخاري مي نويسد ، شخصي پيش عبد الله بن عمر آمد و از او سؤالاتي كرد ؛ از جمله نظر او را در باره عثمان و امام علي عليه السلام پرسيد ، وي در مقايسه بين عثمان و حضرت علي عليه السلام مي گويد :

أَمَّا عُثْمَانُ فَكَأَنَّ اللَّهَ عَفَا عَنْهُ وَأَمَّا أَنْتُمْ فَكَرِهْتُمْ أَنْ تَعْفُوا عَنْهُ وَأَمَّا عَلِيٌّ فَابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَخَتَنُهُ ... .

صحيح البخاري - البخاري - ج 5 - ص 157 .

اما عثمان ، خداوند از گناه او ( فرار عثمان در جنگ احد ) درگذشت ؛ ولي شما دوست نداريد كه او را ببخشيد ، اما علي عليه السلام پس او پسر عموي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و داماد او است .

ملاحظه مي فرماييد كه دفاع عبد الله بن عمر از عثمان فقط در اين مطلب خلاصه مي شود كه خداوند از گناه فرار وي در جنگ احد درگذشته است ؛ ولي صحابه اي كه عليه او خروج كردند ، او را نبخشيده و عثمان را كشتند ؛ ولي اين كه عثمان داماد پيامبر نيز باشد ، متذكر نمي شود . اما نسبت به امير المؤمنين عليه السلام استدلال مي كند كه او پسر عموي پيامبر و داماد آن حضرت است .

اگر عثمان داماد پيامبر بود ، بايد ابن عمر به آن استدلال مي كرد ؛ زيرا وي تمام تلاش خود را مي كند كه در برابر هر نوع تهمتي را از عثمان دفع كند و معنا ندارد كه وقتي دليل قويتري همانند دامادي پيامبر وجود دارد ، وي به دليل سخيف و ضعيف استدلال كند ؛ زيرا عفو خداوند فقط شامل كساني مي شود كه بعد از فهميدن زنده بودن پيامبر از فرار دست كشيده و برگشتند و شامل عثمان كه بعد از سه روز برگشت ، نمي شود . حتي اگر فرض كنيم كه عفو خداوند شامل عثمان نيز مي شود ، سبب نخواهد شد كه خداوند تمامي گناهان او را كه حتي بعد از آن نيز انجام داده بخشيده باشد ؛ بلكه حد اكثر شامل فرار او در همان جنگ مي شود .

بنابراين شايسته بود كه اگر دامادي عثمان صحت داشت ، به آن استناد مي كرد .

7 . حضرت زهرا سلام الله عليها بعد از غصب فدك توسط ابوبكر به مسجد آمد و خطبه غرائي خواند كه بسياري از علماي اهل سنت آن را نقل كرده اند . آن حضرت در بخش هاي از اين خطبه مي فرمايد :

أنا فاطمة بنت محمد أقول عودا علي بدء ، وما أقول ذلك سرفا ولا شططا... فإن تعزوه تجدوه أبي دون نسائكم وآخا ابن عمي دون رجالكم ، فبلغ الرسالة صادعا بالرسالة ناكبا عن سنن مدرجة المشركين ، ضاربا لثجهم آخذا بأكظامهم ، داعيا إلي سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة .

مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسي ابن مردويه الأصفهاني - ص 202 و السقيفة وفدك - الجوهري - ص 142 .

اي مردم آگاه باشيد كه من فاطمه و پدرم محمّد است ، گفتارم تماما يك نواخت از سر صدق بوده و از غلط و نادرستي به دور است ... اگر تحقيق كنيد (پيامبر اسلام ) پدر من بود نه پدر زنان شما ، و در عقد اخوّت پسر عموي من بود نه شما .

اگر زنان عثمان دختران پيامبر بودند ، نبايد فاطمه زهرا سلام الله عليها كه سرور زنان بهشت است ، چنين سخني بگويد و از طرف ديگر عثمان نيز مي توانست به اين سخن حضرت اعتراض كند كه زنان من نيز دختران پيامبر بودند .

8 . ابن الدمشقي و محب الدين طبري مي نويسند :

أن رسول الله صلي الله عليه وسلم قال لعلي : أوتيت ثلاثا لم يؤتهن أحد ولا أنا ، أوتيت صهرا مثلي ولم أوت أنا مثلي ، وأوتيت زوجة صديقة مثل بنتي ولم أوت مثلها زوجة ، وأوتيت الحسن والحسين من صلبك ولم أوت من صلبي مثلهما ، ولكنكم مني وأنا منكم .

جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع) - ابن الدمشقي - ج 1 - ص 209 و الرياض النضرة ج 2 ص 202 .

رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله به علي عليه السّلام فرمود : يا علي خداي تعالي سه گونه موهبت به تو عنايت فرموده است كه به من و هيچيك از مردم ، عنايت نفرموده است :

1. پدر زني مانند من به تو ارزاني داشته است كه به من عنايت نكرده است ؛ 2. همسر پاكيزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته كه به من عنايت نفرموده است ؛ 3 . حسن و حسيني از پشت تو به وجود آورده است كه چنان دو فرزندي از پشت من بوجود نياورده است ؛ آري ! من از شمايم و شما از من مي باشد .

در اين روايت پيامبر اسلام به صراحت مي گويد كه به احدي غير از علي عليه السلام پدر زني مثل من داده نشده است ، معلوم مي شود كه پيامبر دختر ديگري نداشته است و گرنه چنين سخني نمي فرمود .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
121 | احسان | Iran - Tehran | 10:10 - 04 شهريور 1393 |
1
 
 
2
پاسخ نظر
چرا زنان پيامبر بعد از فوت ايشان ازدواج نکردند؟مگرآنان نيازهاي غريزي نداشتند؟مگر اين نيست که اسلام به همه نيا زهاي انسان پاسخ ميدهد؟ چرا بعد از فوت پيامبر به نيازهاي زنان پيامبر توجه نشده و آنان از ازدواج منع شدند؟ توروخدا جواب درست حسابي بديد. درگيرم.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در اين خصوص پاسخ تفسير نمونه را در ذيل تفسير آيه«لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيما»که قابل توجه است ذکر مي کنيم:در اينجا سؤالى پيش مى‏آيد كه چگونه خداوند همسران پيامبر ص را كه بعضى به هنگام وفات او نسبتا جوان بودند از حق انتخاب همسر محروم ساخته است؟

پاسخ اين سؤال با توجه به فلسفه اين تحريم روشن است.زيرا اولا چنان كه از شان نزول آيه دانستيم، بعضى به عنوان انتقام‏جويى و توهين به ساحت مقدس پيامبر ص چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه مى ‏خواستند ضربه‏اى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند.

ثانيا اگر اين مساله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبر ص را بعد از او در اختيار خود گرفته ‏اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از درون خانه پيامبر ص و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا منافقين مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد (دقت كنيد).

اين خطر هنگامى ملموس‏تر مى‏شود كه بدانيم گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند.

از جمله كسانى را كه بعضى از مفسران اهل سنت در اينجا نام برده‏اند طلحه است

خداوندى كه بر اسرار نهان و آشكار آگاه است براى بر هم زدن اين توطئه زشت يك حكم قاطع صادر فرمود و جلو اين امور را به كلى گرفت، و براى تحكيم پايه‏هاى آن به همسران پيامبر ص لقب ام المؤمنين داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خويش است! با توجه به آنچه گفته شد روشن مى‏شود كه چرا همسران پيامبر ص لازم بود از اين محروميت استقبال كنند؟

در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح مى‏شود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشيد، به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليتهاى سنگينى نيز همراه دارد، بدون شك همسران پيامبر (ص) افتخار عظيمى از طريق ازدواجشان با پيامبر ص كسب كردند، داشتن چنين افتخارى نياز به چنين فداكارى هم دارد.

به همين دليل زنان پيامبر ص بعد از او در ميان امت اسلامى بسيار محترم مى‏زيستند، و از وضع خود بسيار راضى و خشنود بودند، و آن محروميت را در برابر اين افتخارات ناچيز مى‏ شمردند. تفسير نمونه، ج‏17، ص: 404

اما آن شخصي که مي خواست بعد از پيامبر (ص) با همسر او ازدواج کند طلحه بود که در تفسير مقاتل در اين خصوص چنين آمده است

فقال طلحة بن عبيد الله القرشي من بني تيم بن مرة : ينهانا محمد أن ندخل على بنات عمنا ، يعني عائشة ، رضي الله عنها ، وهما من بني تيم بن مرة ، ثم قال في نفسه : والله ، لئن مات محمد وأنا حي لأتزوجن عائشة ، فأنزل الله تعالى في قول طلحة بن عبيد الله ( وما كان لكم أن تؤذوا رسول الله ولا أن تنكحوا أزواجه من بعده أبدا إن ذلكم كان عند الله عظيما ) [ آية : 53 ] لأن الله جعل نساء النبي صلي الله عليه وسلم على المؤمنين في الحرمة كأمهاتهم "

طلحه بن عبيدالله قرشي از بني تيم بن مره گفت : محمد صلي الله عليه و آله وسلم ) ما از ورود و ديدار دختر عموهايمان نهي مي‌کند . يعني عايشه ؛ زيرا هر دو از بني تيم بن مره هستند . سپس طلحه با خودش گفته بود : اگر محمد بميرد و من زنده باشم ، با عايشه حتما ازدواج خواهم کرد . پس خداوند در ذم سخن طلحه بن عبيدالله آيه ( وما كان لكم أن تؤذوا رسول الله ولا أن تنكحوا أزواجه من بعده أبدا إن ذلكم كان عند الله عظيما ) را نازل کرد زيرا خداوند ، ( ازدواج با ) زنان پيامبر را بر مومنين همانند ( ازدواج با ) مادرانشان حرام نمود .

الأزدي البلخي، أبو الحسن مقاتل بن سليمان بن بشير (متوفاى150هـ) ، تفسير مقاتل بن سليمان، ج 3 ص 53 ، تحقيق : أحمد فريد ، ناشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ - 2003م .

نکته پاياني اينکه همسران پيامبر (ص) قبل از ازدواج با حضرت، از اين حکم اختصاصي (عدم ازدواج بعد از نبي) خبر داشتند لذا آنها مي توانستند با پيامبر ازدواج نکنند تا اين حکم براي آنها حرمت پيدا نکند لذا آنها با اختيار خود با اين ازدواج در حقيقت تن به اين حکم دادند نه اينکه اجباري در کار بوده باشد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
122 | مارال | United States - Las Vegas | 23:11 - 14 مهر 1393 |
1
 
 
2
پاسخ نظر
عالييييييييييييييييي بود امان از دروغ گويان .......... يا علي
123 | الف | Germany - Falkenstein | 24:24 - 28 آذر 1393 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
چرا شما حرف ابن عمر را که گفته خدا از گناه عثمان درگذشت به فرار از احد تعبير کرده ايد.چون اين اشتباه است و منظور ابن عمر خطاهايي است که سبب قتل عثمان شد.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در رواياتي که از ابن عمر نقل شده، اشاره شده است که عفو عثمان از فرار او در جنگ بوده است بخاري درباره فرار عثمان و عفو او چنين نقل مي‌کند:

وي مي‌نويسد:

حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا أبو عَوَانَةَ حدثنا عُثْمَانُ هو بن مَوْهَبٍ قال جاء رَجُلٌ من أَهْلِ مِصْرَ وحج الْبَيْتَ فَرَأَى قَوْمًا جُلُوسًا فقال من هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ فَقَالُوا هَؤُلَاءِ قُرَيْشٌ قال فَمَنْ الشَّيْخُ فِيهِمْ قالوا عبد اللَّهِ بن عُمَرَ قال يا بن عُمَرَ إني سَائِلُكَ عن شَيْءٍ فَحَدِّثْنِي هل تَعْلَمُ أَنَّ عُثْمَانَ فَرَّ يوم أُحُدٍ قال نعم فقال تَعْلَمُ أَنَّهُ تَغَيَّبَ عن بَدْرٍ ولم يَشْهَدْ قال نعم قال تَعْلَمُ أَنَّهُ تَغَيَّبَ عن بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ فلم يَشْهَدْهَا قال نعم قال الله أَكْبَرُ قال بن عُمَرَ تَعَالَ أُبَيِّنْ لك أَمَّا فِرَارُهُ يوم أُحُدٍ فَأَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ عَفَا عنه وَغَفَرَ له وَأَمَّا تَغَيُّبُهُ عن بَدْرٍ فإنه كانت تَحْتَهُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَكَانَتْ مَرِيضَةً فقال له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّ لك أَجْرَ رَجُلٍ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرًا وَسَهْمَهُ وَأَمَّا تَغَيُّبُهُ عن بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ فَلَوْ كان أَحَدٌ أَعَزَّ بِبَطْنِ مَكَّةَ من عُثْمَانَ لَبَعَثَهُ مَكَانَهُ فَبَعَثَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عُثْمَانَ وَكَانَتْ بَيْعَةُ الرِّضْوَانِ بَعْدَ ما ذَهَبَ عُثْمَانُ إلى مَكَّةَ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بيده الْيُمْنَى هذه يَدُ عُثْمَانَ فَضَرَبَ بها على يَدِهِ فقال هذه لِعُثْمَانَ فقال له بن عُمَرَ اذْهَبْ بها الْآنَ مَعَكَ

عثمان بن عبد اللّه بن موهب. مى‏گويد: «مردى از مصر براى زيارت كعبه آمد. ديد جمعى نشسته‏اند. پرسيد: اينها كيستند؟ گفتند: قريش. پرسيد: شيخ و رئيسشان كيست؟ گفتند: عبد اللّه بن عمر.گفت: اى پسر عمر! من از تو چيزى مى‏پرسم و ترا به احترام اين خانه سوگند مى‏دهم كه جواب درست بدهى. آيا مى‏دانى كه عثمان در جنگ «احد» گريخت؟ گفت: آرى. پرسيد: مى‏دانى كه در جنگ «بدر» نبود و شركت نداشت؟ گفت: آرى. پرسيد. مى‏دانى كه در بيعت «رضوان» حضور نداشت؟ گفت: آرى در اين هنگام مرد مصرى تكبير گفت. پسر عمر گفت: بيا تا در باره آنچه پرسيدى توضيح بدهم. در باره فرارش در جنگ «احد» گواهى مى‏دهم كه خدا از او درگذشت . درباره حضور نداشتنش در جنگ بدر چون همسرش كه دختر پيامبر خدا (ص) بود مريض شد و پيامبر (ص) به او فرمود: تو پاداش يك شركت كننده در جنگ بدر را خواهى داشت يا سهم او را. در باره عدم حضورش در بيعت رضوان اگر در نظر قبائل مكه كسى بيش از عثمان عزت و احترام مى‏داشت او را مى‏فرستاد، ولى پيامبر خدا (ص) عثمان را فرستاد، و بيعت رضوان پس از رفتن او به مكه صورت گرفت، و به همين جهت پيامبر (ص) دست خويش بر هم نهاده گفت: اين هم براى عثمان. حالا كه اين مطالب را فهميدى برو

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1352،تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987

در ضمن بايد به اين نکته توجه داشت که مراد از بخشيدن به اين معني نيست که خداوند از گناه آنان بخاطر فرار از جنگ گذشت کرد و توبه انها را قبول کرد!! بلکه مراد از عفو به اين معني است که خداوند بخاطر اين گناه بزرگي که کردند انها را عقوبت نکرد

مفسران اهل سنت در معناي آيه نوشته اند:

عفا الله عنهم ( لم يعاجلهم بالعقوبة،

خدا آنها را مي‌بخشد يعني در عقوبت انها تعجيل نمي‌کند

الدمشقي الشافعي ، الامام عز الدين عبد العزيز بن عبد السلام السلمي (متوفاى660هـ) ، تفسير القرآن / اختصار النكت للماوردي ،، ج 1 ، ص 290، تحقيق: الدكتور عبد الله بن إبراهيم الوهبي ، ناشر : دار ابن حزم - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ/ 1996م .

فيروز آبادي هم مي نويسد:

) ولقد عفا الله عنهم ( إذ لم يستأصلهم

خدا از آنها گذشت کرد يعني نابودشان نکرد

الفيروز آبادي ، أبو طاهر الشيخ مجد الدين محمد بن يعقوب بن محمد بن إبراهيم بن عمر (متوفاى817 هـ)، تنوير المقباس من تفسير ابن عباس، ج 1 ، ص 59، ناشر: دار الكتب العلمية – لبنان.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

124 | علی | Iran - Khorramshahr | 02:31 - 27 بهمن 1393 |
1
 
 
4
پاسخ نظر
سلام

در نهج البلاغه آمده که حضرت علی دامادی عثمان را بر پیامبر تایید کرده و همین طور حق بودن عثمان را.

خطبه شماره 164 نهج البلاغه

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: اين خطبه از کتب اهل سنت نقل شده است لذا آنها در اين خصوص نمي توانند بر عليه ما احتجاج کنند طبري اين خطبه را چنين نقل کرده است:
تجهله ولا أدلك على أمر لا تعرفه إنك لتعلم ما نعلم ما سبقناك إلى شيء فنخبرك عنه ولا خلونا بشيء فنبلغكه وما خصصنا بأمر دونك وقد رأيت وسمعت وصحبت رسول الله ونلت صهره وما ابن أبي قحافة بأولى بعمل الحق منك ولا ابن الخطاب بأولى بشيء من الخير منك وإنك أقرب إلى رسول الله رحما ولقد نلت من صهر رسول الله ما لم ينالا ولا سبقاك إلى شيء فالله الله في نفسك فإنك والله ما تبصر من عمى ولا تعلم من جهل وإن الطريق لواضح بين وإن أعلام الدين لقائمة ...
تاريخ الطبري ج 2 ص 645
ثانيا : اين خطبه در مذمت عثمان است که مردم از کارهاي عثمان به علي عليه السلام شکايت کردند حضرت نيز او را نصيحت کرد همچناکه در خطبه هاي ديگر مانند خطبه شقشقيه.اعمال عثمان را مورد اعتراض قرار داده است. فرمودند
«... الى ان قام ثالث القوم نافجاً حِضنيه بين نثيله و مُعْتَلَفه و قام معه بنو ابيه يخضمون مال الله خِضمة الإبل نبْتَة الربيع الى ان انتكث فتله واجهز عليه عمله و كبّت به بطنته...»؛ (تا سوّمين به مقصود رسيد و همچون چارپا بتاخت و خود را در كشتزار مسلمانان انداخت و پياپى دو پهلو را آكنده كرد و تهى ساخت. خويشاوندانش با او ايستادند و بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر كه مهار برد و گياه بهاران چرد، چندان اسراف ورزيد كه كار به دست و پايش بپيچيد و پرخورى به خوارى و خوارى به نگونسارى كشيد...).
يا در جاي ديگر در خصوص اعمال عثمان مي فرمايد:
اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ‏ وَ لِلَّهِ حُكْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ‏
بى مشورت ديگران به كار پرداخت، و كارها را تباه ساخت شما با او به سر نبرديد، و كار را از اندازه به در برديد. خدا را حكمى است كه دگرگونى نپذيرد، و دامن خودخواه و ناشكيبا را بگيرد.
نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص73
ويا آمده است که حضرت بر عثمان غصب کرده و با او اعتراض مي کرد :
وخرج بعضهم حتى اتى عليا فاخبره الخبر فجاء على مغضبا حتى دخل على عثمان فقال اما رضيت من مروان ولا رضى منك الا بتحويلك عن دينك وعقلك وان مثلك مثل جمل الضعينة
البداية والنهاية ج 7 ص 173
آيا مي شود گفت حضرت عثمان را حق مي دانست
در خصوص ناميدن به عنوان داماد نيز با توجه اينکه در جاي خود ثابت شده است که دو زن عثمان ربيبه پيامبر بودن نه دختر حضرت لذا به ربيبه نيز دختر اطلاق مي شود لذا حضرت به عنوان داماد از او ياد کرده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
125 | محمد زمانی | Iran - Shiraz | 21:07 - 10 مرداد 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام برشما - حضرت رسول (ص) در روزهای آخر حیات خود به عایشه میفرماید اگر بمیری خودم تو را کفن و دفن میکنم عایشه هم جواب میدهد آنو وقت با دیگر همسرانت همبستر خواهی شد .با توجه به اینکه میدانیم ایشان جز وحی سخنی نمیگویند لطفا بفرمایید منظور پیامبراز این سخن چه بود ؟؟ آیا شوخی کردند یا از دست عایشه خسته شده بودند؟؟؟-

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر در روايات ديگر شبيه به اين روايت دقت کنيد متوجه مي شويد که خود عايشه اعتراف مي کند که پيامبر (ص) مرگ عايشه را آرزو داشت در روايت صحيح بخاري آمده است:
حدثنا يحيى بن يحيى أبو زكريا أخبرنا سُلَيْمَانُ بن بِلَالٍ عن يحيى بن سَعِيدٍ قال سمعت الْقَاسِمَ بن مُحَمَّدٍ قال قالت عَائِشَةُ وارأساه فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ذَاكِ لو كان وأنا حَيٌّ فَأَسْتَغْفِرَ لَكِ وَأَدْعُوَ لَكِ فقالت عَائِشَةُ واثكلياه والله إني لَأَظُنُّكَ تُحِبُّ مَوْتِي وَلَوْ كان ذلك لَظَلِلْتَ آخِرَ يَوْمِكَ مُعَرِّسًا بِبَعْضِ أَزْوَاجِكَ فقال النبي صلى الله عليه وسلم بَلْ أنا وارأساه لقد هَمَمْتُ أو أَرَدْتُ أَنْ أُرْسِلَ إلى أبي بَكْرٍ وَابْنِهِ وَأَعْهَدَ أَنْ يَقُولَ الْقَائِلُونَ أو يَتَمَنَّى الْمُتَمَنُّونَ ثُمَّ قلت يَأْبَى الله وَيَدْفَعُ الْمُؤْمِنُونَ أو يَدْفَعُ الله وَيَأْبَى الْمُؤْمِنُونَ
صحيح البخاري ج 5 ص 2145
عايشه گفت: واى سرم! رسول خدا فرمود: كاش اين امر (يعنى مردن عايشه) وقتى واقع شود كه من زنده باشم و براى تو طلب آمرزش نموده و ترا دعا كنم. عايشه گفت: اى داد؛ به خدا قسم تو دوست دارى كه من بميرم؛ در آن صورت تو نزد بعض ديگر از زن‌هايت مى‏‌روى.»
حال آیا کسی که یک نفر را دوست داشته باشد به او می‌گوید دوست دارم بمیری تا تو را کفن کنم؟
شاهد اين مطلب اينکه در روايات ديگر آمده است عايشه با داد و بيداد و بلند کردن صدا در حضور پيامبر (ص) حرمت حضرت را نگه نمي داشت
دثنا يحيى بن مَعِينٍ ثنا حَجَّاجُ بن مُحَمَّدٍ ثنا يُونُسُ بن أبي إسحاق عن أبي إسحاق عن الْعَيْزَارِ بن حُرَيْثٍ عن النُّعْمَانِ بن بَشِيرٍ قال اسْتَأْذَنَ أبو بَكْرٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عليه على النبي صلى الله عليه وسلم فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِيًا فلما دخل تَنَاوَلَهَا لِيَلْطِمَهَا وقال ألا أَرَاكِ تَرْفَعِينَ صَوْتَكِ على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَجَعَلَ النبي صلى الله عليه وسلم يَحْجِزُهُ
سنن أبي داود ج 4 ص 300
ابوبکر از پیامبر اجازه ورود خواست صدای بلند عایشه را شنید، وقتی که وارد شد او را گرفت که سیلی بزند و گفت: نبینم صدایت را بر رسول خدا بلند کنی!
با اين وجود آيا مي شود گفت پيامبر (ص) شوخي مي کرد؟!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
126 | مجتبی | Germany - Frankfurt am Main | 11:26 - 28 تير 1395 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
سلام
م.ا یک کلیپ در شبکه خودش پخش کرد که یکی از کارشناس شبکه ولایت گفته پیامبر 2تا دختر داشته . بعد کلیپ استاد روستایی رو پخش کرد که مگیه پیامبر دختری بجز حضرت زهرا (س) ندارد ؟؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اولا: اگر گفته میشود پیامبر (ص) دو تا دختر دیگر غیر از حضرت زهرا علیها السلام داشته است، مراد ربیبه حضرت می باشند که آنها دختران خواهر حضرت خدیجه علیها السلام بودند که در خانه پیامبر (ص) زندگی می کردند لذا به آنها دختران پیامبر نیز گفته می شد
ثانیا: بارها آیت الله قزوینی در شبکه اعلام کرده اند که چنین مسائلی مربوط به تحقیق شخص و نتیجه ای است که محقق از تحقیق خود به دست می آورد لذا ایشان بیان داشته اند چه بسا محقق و کارشناسی در خصوص مسائلی به یک نتیجه ای برسد که محقق و کارشناس دیگر به نتیجه دیگری برسد لذا این مباحث اجتهادی است و هر کس ممکن است نظر مختلفی داشته باشد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
127 | حمید | Iran - Tehran | 06:39 - 12 فروردين 1396 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
سلام. عبارتی که در نظر بالا گفتین رو واضح تر توضیح میدین؟ متوجه نشدم یعنی چی اجتهادیه . مگه احکام هستش؟ کارشناس شما در شبکه میگن پیامبر 2 تا دختر داشته طبق نظر بالا .... استاد روستایی میگن فقط حضرت زهرا . شما عزیزان هم اینجا میگید 2تا ربیه داشتن. این تناقض ها رو با اجتهاد میشه توجیح کرد؟
( ثانیا: بارها آیت الله قزوینی در شبکه اعلام کرده اند که چنین مسائلی مربوط به تحقیق شخص و نتیجه ای است که محقق از تحقیق خود به دست می آورد لذا ایشان بیان داشته اند چه بسا محقق و کارشناسی در خصوص مسائلی به یک نتیجه ای برسد که محقق و کارشناس دیگر به نتیجه دیگری برسد لذا این مباحث اجتهادی است و هر کس ممکن است نظر مختلفی داشته باشد
موفق باشید)

*ما اگر به اینکه مراجعه میکنیم بدین چهت هست مطالب موثق باشه نه دلبخواهی ... اگر اینطور باشه که اهل سنت هم میگن ما در مسائل تاریخیمون مثل شما اجتهاد میکنیم. تا به الان نشنیده بودم که در مسائل تاریخی اجتهاد میکنن و اگر کفته شما صحیح باشه یعنی این همه مطالب تاریخی که در سایت گذاشتین زیر سوال میرود. توضیح کامل چیست؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در خصوص این مسائل باید به این نکته توجه داشت که این مباحث اولا: اصل مسئله فقهی نیست لذا اجتهاد در اینجا با اجتهاد در تاریخ فرق دارد
ثانیا: این پویایی علم و تحقیق را می رساند که برخی با تحقیقی که خودش با روش خود بکار گرفته است به یک نتیجه می رسد و دیگری با روش خود به یک نتیجه دیگر حتی چه بسا شخصی امروز نظری دارد فردا تحقیقات خود را کامل می کند و نظری دیگر می تواند داشته باشد
خواننده نیز می تواند با مقایسه هر دو قول و ارزیابی ادله طرفین به مطلب مورد نظر و دلیل مورد قبول خود برسد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
128 | حمید | Iran - Tehran | 05:31 - 15 فروردين 1396 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام و احترام
با توجه به توضیحاتتون. در مسائلی مثل غدیر و... هم اجتهاد شده یا همه باهم موافق هستند؟ و اینکه در آخر آیا پیامبر دو دختر داشتند یا خیر یا اینکه 2ربیه؟ چه نقل قولی صحیح است چون طبق نظر کارشناس شبکه خودتان پس ازدواج عثمان با دختر پیامبر صحت دارد. توضیح چیست؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
مسائلی مثل غدیر آنچنان روشن و معلوم و به صورت متواتر نقل شده است که کسی در آن نمی تواند شک کند
در خصوص دختر داشتن پیامبر (ص) مقاله فوق این مسئله با ادله روشن کرده است اگر مقاله را بخوبی مظالعه کنید متوجه می شوید که حضرت دختری غیر از حضرت زهرا (س) نداشتند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
129 | حمید | Iran - Tehran | 12:30 - 17 فروردين 1396 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام
انتهای متن حضرت زهرا چه معنی میدهد؟ عقد اخوت با پیامبر؟ متوجه دقیق مطلب نشدم
*اي مردم آگاه باشيد كه من فاطمه و پدرم محمّد است ، گفتارم تماما يك نواخت از سر صدق بوده و از غلط و نادرستي به دور است ... اگر تحقيق كنيد (پيامبر اسلام ) پدر من بود نه پدر زنان شما ، و در عقد اخوّت پسر عموي من بود نه شما

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
مراد حضرت از جمله «وآخا ابن عمي دون رجالكم» اشاره به عقد اخوتی است که پیامبر (ص) با حضرت علی (ع) خوانده است:
حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَيرٍ، عَنِ الْحَجَّاجِ، عَنِ الْحَكَمِ، عَنْ مِقْسَمٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ النَّبِي قَالَ لِعَلِي: " إِنَّهُ أَخِي وَصَاحِبِي
مصنف ابن أبي شيبة ج 6 ص 375، ح32141
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
130 | امین | Iran - Tehran | 15:44 - 11 تير 1396 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام در مورد این جمله که گفتید پیامبر گفته:
2. همسر پاكيزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته كه به من عنايت نفرموده است
خوب این حدیث که ظاهرا دروغه چون پیامبر زن خوبی مثل حضرت خدیجه داشته.
در مورد این هم که بعضیا میگن پیامبر اصلا دختری نداشته که بخواد به عقد عثمان در بیاره پس چرا توی ایه 59 سوره احزاب گفته:
اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است و خدا آمرزنده مهربان است
گفته: دخترانت.منظورش چیه؟
بعدش من شیعه هستم ولی بهرحال سوال دارم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در خصوص سوال اول باید بگوییم پیامبر صلی الله علیه و آله در حقیقت به برتری و عصمت حضرت زهرا علیها السلام اشاره کرده است که دیگران حتی حضرت خدیجه علیها السلام نیز به آن مقام نمی رسد
در خصوص سوال دوم نیز باید گفت لفظ جمع هميشه دلالت بر کثرت افراد نمي کند چه بسا لفظ جمع مي ايد اما مراد يک نفر است که مصاديق آن در قرآن فراوان است از جمله آيه مباهله است که در خصوص حضرت زهراء عليه السلام با لفظ« نسائنا» آمده است که به صورت جمع آمده است درحالي که مصداقش يک نفر است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
131 | امین | Iran - Nūr | 00:48 - 12 تير 1396 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
سلام اقا در خصوص اینکه گفتید پیامبر غیر از حضرت فاطمه هیچ دختری نداشته از قران ایه اوردم که دخترای دیگه ای هم داشته.جوابمو بدید لطفا منتظرم از دیشب

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
آيا کلمه «بناتک» در آيه «يا أيها النبي قل لأزواجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك أدنى أن يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيما ) ( الأحزاب : 59 )که به صورت جمع آمده است و خطاب پيامبر بايد به دختران خود باشد، دلالت بر دختران ديگر مي کند يا نه؟ بايد بگوييم لفظ جمع هميشه دلالت بر کثرت افراد نمي کند چه بسا لفظ جمع مي ايد اما مراد يک نفر است که مصاديق آن در قرآن فراوان است از جمله آيه مباهله است که در خصوص حضرت زهراء عليه السلام با لفظ« نسائنا» آمده است که به صورت جمع آمده است درحالي که مصداقش يک نفر است
و يا آيه «إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا، الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون}.. سورة المائدة: الآية: 55 که والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة، به صورت جمع آمده است در حالي که اجماع شيعه و اهل سنت بر اين است که آيه در حق حضرت عليه السلام نازل شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |امین|Iran - Āmol |02:36 - 14 تير 1396 |
0
 
2
سلام خیلی ممنون در واقع جواب دو سوالمو دادید چون اون ایه 55 سوره مائده هم مدت ها بود تو ذهنم بود که اگه خطاب به حضرت علی هست چرا جمع هست.
بازم مرسی.
2 |ذکری|Iran - Tehran |22:46 - 04 دي 1396 |
0
 
0
سلام
اگر چنین است که لفظ جمع همیشه دلالت بر کثرت نمیکند
پس استدلال شما به ایه مباهله هم درست نیست ،یعنی در ماجرای مباهله فقط حضرت زهرا شایستگی حضور در مباهله را داشت ، پس نمیتوان نتیجه گرفت که اگر پیامبر دختران دیگری هم داشتند میبایست در مباهله حاضر می‌بودند
پاسخ :
باسلام
دوست گرامی
روایات معتبر و فراوان مصداق آیه را روشن کرده است و منحصر در اهل بیت هستند
مسلم نيشابوري در صحيح خود روايتي را از سعد بن ابي وقاص نقل مي‌كند كه گفت :
وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ} دَعَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي
وقتي كه اين آيه نازل شد «فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم» ، رسول خدا (ص) علي و فاطمه و حسن و حسين را خواندند و فرمودند خداوندا ، اينان اهل بيت من هستند .
صحيح مسلم ج 4 ص 1871، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
132 | محمد | United Kingdom - Birmingham | 02:50 - 22 مرداد 1396 |
3
 
 
1
پاسخ نظر
چرا دلایل برادران اهل تسنن که میگویند ابوبکر داماد پیامبر بوده را نمینویسید؟چرا از اینکه پیامبر به حضرت عایشه لقب ام المومنین میدهد چیزی نمینویسید.چرا فقط در تلاش هستید تا بین براداران اهل تسنن و تشیع تفرقه بیندازید.وای خدا از شما نگذرد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در خصوص ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با عایشه به آدرس ذیل رجوع کنید
در خصوص لقب ام المومنین نیز به این آدرس مراجعه کنید
از کی تا حالا نقل مطالب علمی آن هم به صورت مستدل و استناد و با احتجاج، موج اختلاف می شود!!!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
133 | علیرضا | Iran - Tehran | 20:16 - 13 آذر 1396 |
2
 
 
1
پاسخ نظر
متأسفم شدیدا.در خطبه ی 164 نهج البلاغه امام علی به عثمان می گوید که تو داماد پیامبر بوده ای در حالی که عمر و ابوبکر نبوده اند.حالا چون عثمان نباید خلیفه می شده،حتما باید از هر صفت خوبی او مبرا باشد؟ فقط این احتمال هست که ربیبه باشند.تازه احتمال این که دختر خود پیامبر هم باشند زیاد است.وای بر شما اگر عمدا برای اثبات حق از حرفی باطل کمک گرفته باشید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: اين خطبه از کتب اهل سنت نقل شده است لذا آنها در اين خصوص نمي توانند بر عليه ما احتجاج کنند طبري اين خطبه را چنين نقل کرده است:
تجهله ولا أدلك على أمر لا تعرفه إنك لتعلم ما نعلم ما سبقناك إلى شيء فنخبرك عنه ولا خلونا بشيء فنبلغكه وما خصصنا بأمر دونك وقد رأيت وسمعت وصحبت رسول الله ونلت صهره وما ابن أبي قحافة بأولى بعمل الحق منك ولا ابن الخطاب بأولى بشيء من الخير منك وإنك أقرب إلى رسول الله رحما ولقد نلت من صهر رسول الله ما لم ينالا ولا سبقاك إلى شيء فالله الله في نفسك فإنك والله ما تبصر من عمى ولا تعلم من جهل وإن الطريق لواضح بين وإن أعلام الدين لقائمة
تاريخ الطبري ج 2 ص 645
ثانيا : اين خطبه در مذمت عثمان است که مردم از کارهاي عثمان به علي عليه السلام شکايت کردند حضرت نيز او را نصيحت کرد همچناکه در خطبه هاي ديگر مانند خطبه شقشقيه.اعمال عثمان را مورد اعتراض قرار داده است. فرمودند
«... الى ان قام ثالث القوم نافجاً حِضنيه بين نثيله و مُعْتَلَفه و قام معه بنو ابيه يخضمون مال الله خِضمة الإبل نبْتَة الربيع الى ان انتكث فتله واجهز عليه عمله و كبّت به بطنته...»؛ (تا سوّمين به مقصود رسيد و همچون چارپا بتاخت و خود را در كشتزار مسلمانان انداخت و پياپى دو پهلو را آكنده كرد و تهى ساخت. خويشاوندانش با او ايستادند و بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر كه مهار برد و گياه بهاران چرد، چندان اسراف ورزيد كه كار به دست و پايش بپيچيد و پرخورى به خوارى و خوارى به نگونسارى كشيد...).
يا در جاي ديگر در خصوص اعمال عثمان مي فرمايد:
اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ‏ وَ لِلَّهِ حُكْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ‏
بى مشورت ديگران به كار پرداخت، و كارها را تباه ساخت شما با او به سر نبرديد، و كار را از اندازه به در برديد. خدا را حكمى است كه دگرگونى نپذيرد، و دامن خودخواه و ناشكيبا را بگيرد.
نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص73
ويا آمده است که حضرت بر عثمان غصب کرده و با او اعتراض مي کرد :
وخرج بعضهم حتى اتى عليا فاخبره الخبر فجاء على مغضبا حتى دخل على عثمان فقال اما رضيت من مروان ولا رضى منك الا بتحويلك عن دينك وعقلك وان مثلك مثل جمل الضعينة
البداية والنهاية ج 7 ص 173
آيا مي شود گفت حضرت عثمان را حق مي دانست!
در خصوص ناميدن به عنوان داماد نيز با توجه اينکه در جاي خود ثابت شده است که دو زن عثمان ربيبه پيامبر بودن نه دختر حضرت لذا به ربيبه نيز دختر اطلاق مي شود لذا حضرت به عنوان داماد از او ياد کرده است
اما در خصوص ادعاي اينکه عثمان داماد پيامبر صلي الله عليه و آله بايد بگوييم : اگر کمي در تاريخ تامل کنيد مي فهميد که دو همسر عثمان دختران واقعي پيامبر صلي الله عليه واله وسلم نبودند بلکه ربيبه هاي حضرت بودند:زيرا
1- بخاري در صحيح خود، ذيل آيۀ شريفۀ (و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه) ماجرايي را از عبدالله بن عمر نقل مي كند که در آن شخصي از او در مورد علي(ع) و عثمان پرسشي مطرح مي سازد. ابن عمر بعد از اين که نکاتي را در مورد تبرئۀ عثمان بيان داشت، مي گويد که اما علي(ع) پسرعموي پيامبر(ص) و داماد اوست. صحيح بخاري،ج ۵، ص ۱۵۷، دار الفکر، بيروت، ۱۴۰۱ ه ق.
اگر رقيه و ام کلثوم همسران عثمان، دختران واقعي پيامبر (ص) بودند، ابن عمر مي بايست او را نيز به عنوان داماد پيامبر(ص) معرفي نمايد، در حالي که اين کار را ننمود!
2-اگر پيامبر صلي الله عليه واله وسلم بجز حضرت زهرا سلام الله عليها دختر ديگري داشتند بايد با همه انها به طور يکسان محبت مي کردند ولي با رجوع به سيره نبي مكرم اسلام و دقت در آن ، در مي‌يابيم كه روايات بسياري از رابطه بسيار صميمانه نبي مكرم اسلام و دختر بزرگوارش صديقه طاهره سلام الله عليها حكايت مي‌كند اما هيچ روايتي ؛ حتي يك روايت ضعيف نيز در كتاب‌هاي شيعه و سني نقل نشده است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه واله حتي يكبار درِ خانه رقيه و ام كلثوم را زده باشد . چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم اين رابطه بسيار صميمانه را با ديگر دختران خود نداشته‌ است ؛ نه در مدينه و نه حتي در مكه ؟
هر چند كه فاطمه زهرا از هر نظر از تمامي زنان عالم متمايز بوده است ؛ ولي اگر پيامبر دختري غير از فاطمه داشت ، شايسته بود كه اين رابطه صميمانه بين آن‌ها نيز وجود داشته باشد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
134 | علی | United Kingdom - London | 12:31 - 18 اسفند 1396 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
استدلال شما ضعیف است.1- خود قران میگوید بنات اوونهایی که عربی می دونند یک دختر میشه بنت چند دختر می شود بنات.دوم این حدیث تون هم ضعیفه ونشون میده حضرت خدیجه دروغگو وکثیف و...بود.ابن الدمشقي و محب الدين طبري مي نويسند :

أن رسول الله صلي الله عليه وسلم قال لعلي : أوتيت ثلاثا لم يؤتهن أحد ولا أنا ، أوتيت صهرا مثلي ولم أوت أنا مثلي ، وأوتيت زوجة صديقة مثل بنتي ولم أوت مثلها زوجة ، وأوتيت الحسن والحسين من صلبك ولم أوت من صلبي مثلهما ، ولكنكم مني وأنا منكم .

جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع) - ابن الدمشقي - ج 1 - ص 209 و الرياض النضرة ج 2 ص 202 .

رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله به علي عليه السّلام فرمود : يا علي خداي تعالي سه گونه موهبت به تو عنايت فرموده است كه به من و هيچيك از مردم ، عنايت نفرموده است :
2. همسر پاكيزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته كه به من عنايت نفرموده است ؛
135 | اکبر | Iran - Tehran | 02:22 - 14 فروردين 1397 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
در مورد سوال دختران پیامبر . اگر بپذیریم که پیامبر ص دختری غیر از فاطمه س نداشته و زینب و ام کلثوم و رقیه دختر خواهر خدیجه س بوده اند و عاص بن ربیع هم دختر خواهر خدیجه بوده است چه جوابی دارید که زینب با برادرش عاص آن هم با امضای پیامبر ص ازدواج کرده است ؟ در کتاب های شیخ صدوق و کتاب بصائر الدرجات و قرب الاسناد که هر سه نویسنده و از شیعیان معروف و مستند شیعه هستند به نقل از امام باقر ع و امام صادق ع آمده است که هنا بنات خدیجه من رسول الله یعنی دختران خدیجه از رسول الله و برعکس هم نقل شده دختران رسول الله از خدیجه . چه جوابی دارید ؟ یک فرد فاسد مذهب به نام ابوالقاسم کوفی زیدی این شبهه را هزاران سال پیش کرده که اینان دختران رسوال الله نبودند شما باور دارید اما نقل امام معصوم را قبول ندارید. نوح هم پسری داشت نالایق . نسبت با پیامبر که افتخار نیست عثمان داماد پیامبر باشد این که افتخار نیست چرا پیامبر دخترش را به عقد عثمان در آورده به همان دلیل که عایشه دختر ابوبکر را به عقد خود در آورده .اینکه چرا از رقیه و ام کلثوم پیامبر نامی نبرده و چرا اونا غمخوار پیامبر نبودند چون در خانه مردی دشمن رسول الله بودند اتفاق باید گفت عثمان داماد پیامبر ص بود و لکه ننگ شد و نتوانست از این نسبت برای آخرتش بهره ای ببرد. در این خصوص به آرشیو شبکه ولایت پرسمان تاریخی پاسخ آیت اله یوسفی غروی به این سوال رجوع کنید . قسمتی از مطالب را از ایشان در اینجا نقل کردم .لطفا پاسخ دهید
136 | محمد | Iran - Tehran | 08:42 - 15 آذر 1397 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
من با آیات قرآن کریم دروغ این شیعه هارو در میارم پیامبر چهار دختر داشته دوتاش به حضرت عثمان داده و خدا در قرآن به پیامبر میگه دخترانت نمیگه دخترت طبق آیه قرآن ترجمه قرآن خود مکارم شیرازی میارم خخخ

پاسخ:
با سلام
خداوند در آیات زیادی لفظ جمع به کار برده است؛ ولی مراد از آن یک نفر است و مفرد است؛ مثلا در آیه مباهله خداوند می فرماید: نساءنا و نساءکم درحالی که پیامبر مراد از نساءنا که جمع است فقط صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها است یا در آیه ولایت خداوند می فرماید: انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة وهم راکعون که مفسران شیعه و سنی نقل کرده اند که فقط امیرالمؤمنین بود که این کار را انجام داد و آیه نازل شد.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
 [1] [2] [3] [4]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :