بررسي روايت دستور معاويه ، به سبّ امير المؤمنين عليه السلام در صحيح مسلم :
مسلم نيشابوري در صحيح خود اين روايت را نقل ميكند :
4420 ، حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ
عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِي اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ
إِسْمَعِيلَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي
وَقَّاصٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْدًا
فَقَالَ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُ
ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ
حُمْرِ النَّعَمِ :
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لَهُ
خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ
خَلَّفْتَنِي مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى
اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ
هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ
يَوْمَ خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِي
عَلِيًّا فَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ فَبَصَقَ فِي عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَ
إِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ :
{ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ }
دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ
وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي .
صحيح مسلم ، ج7 ، ص120 ، كتاب
فضائل الصحابة ، باب من فضائل علي بن أبي طالب رضي الله عنه .
عامر بن سعد بن ابى
وقّاص ، از پدرش روايت كرده است كه در يكى از روزها ، معاوية بن ابى سفيان به سعد
دستور داد [تا به حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام ناسزا بگويد! «سعد» از دستور او
سرپيچى كرد ] .
معاويه ، از وى پرسيد : به چه سبب على را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمي دهي ؟ سعد
گفت : بخاطر آن كه سه فضيلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه
السّلام شنيده ام كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام
نمىكنم و هر گاه يكى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود
كه در اختيار من باشد .
1 . در كارزارى ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، حضرت على عليه السّلام را به
جانشينى خود ، در مدينه باقى گذاشت و حضرت على عليه السّلام به عرض رسانيد : يا
رسول الله ! مرا به خلافت بر زنان و كودكان گماشته اي ؟! رسول خدا صلّى اللّه عليه
و آله در پاسخ او ، فرمود : آيا خرسند نيستى از اين كه جايگاه تو نسبت به من ،
همانند جايگاه هارون ، به حضرت موسى عليه السّلام باشد ؛ با اين تفاوت كه پس از من
پيغمبرى مبعوث نمىشود .
2 . در جنگ خيبر ، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم ، مىفرمود : پرچم
اسلام را به دست كسى ميدهم كه خدا و رسول را دوست مىدارد و خدا و رسول هم ، او را
دوست مىدارند ! از شنيدن اين سخن همه ما در انتظار اين كه اين فضيلت بزرگ نصب ما
گردد ، سر از پا نمي شناختيم ، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على را به
حضور طلبيد . على عليه السّلام را در حالى به حضور حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه
و آله شرف ياب شد كه به درد چشم دچار بود ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آب دهان
مبارك را بر چشم حضرت على عليه السّلام ماليد ، ديدگانش شفا يافت و پرچم اسلام را
كه يادبود نصرت الهى بود ، به دست او سپرد و از بركت وجود حضرت على عليه السّلام ،
فتح و پيروزى نصيب اسلام شد .
3 . هنگامى كه آيه مباهله ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ ؛
آل عمران / 61 ) نازل شد ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، حضرت على عليه السّلام
و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام را به حضور طلبيد و فرمود : بار
پروردگارا ! اينان اهل بيت من هستند .
در صحت اين روايت از ديدگاه اهل سنت ، جاي هيچ شك و شبههاي نيست ؛ زيرا صحيح مسلم
، از ديدگاه اهل سنت يكي از دو كتابي است كه تمامي روايات آن صحيح و مورد قبول مي
باشد ؛ از اين رو است كه بسياري از علماي اهل سنت اين روايت را در كتابهاي خودشان
نقل كردهاند ؛ از جمله :
ترمذي در سنن خود ، كتاب المناقب ، باب مناقب علي بن أبي طالب و الباني در صحيح سنن
ترمذي ، رقم 2932 آن را تصحيح كرده است ، و نيز ابن كثير در البداية والنهاية ،
حوادث سال چهل هجري ، ج7 ، ص369 و ابن اثير در اسد الغابه في معرفة الصحابة ، ترجمه
امام علي عليه السلام ، ج4 ، ص99 و ذهبي در تاريخ الاسلام ، ترجمه امام علي عليه
السلام ، ص627 ، حوادث سال چهل هجري ، و ابن عساكر در چندين جاي از تاريخ مدينه
دمشق آن را نقل كردهاند .
اما نكته مهم در اين روايت ، حذف «مأمور به» است . از آن جايي كه مسلم نيشابوري
دوست نداشته است كه به ناصبي بودن معاويه تصريح كند ، جمله «
أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْدًا » به صورت ناقص آورده و «مأمور
به» را حذف كرده است .
تلاش نووي در
توجيه روايت صحيح مسلم :
برخي از علماي اهل سنت با استفاده از همين نكته خواستهاند كه تهمت سبّ را از
معاويه دفع نمايند . وقتي ديدهاند كه نمي توانند روايت را از نظر سندي ساقط كنند
، دست به تأويلات عجيب و غريب و گاهي خنده داري زده اند ؛ از جمله نووي ، شارح صحيح
مسلم ، در شرح اين روايت اين گونه نوشته است :
4420 ، قَوْله : ( إِنَّ مُعَاوِيَة قَالَ لِسَعْدِ بْن
أَبِي وَقَّاص : مَا مَنَعَك أَنْ تَسُبَّ أَبَا تُرَاب ؟ )
قَالَ الْعُلَمَاء : الْأَحَادِيث الْوَارِدَة الَّتِي فِي ظَاهِرهَا دَخَل عَلَى
صَحَابِيّ يَجِبُ تَأْوِيلُهَا . قَالُوا : وَلَا يَقَعُ فِي رِوَايَات الثِّقَات
إِلَّا مَا يُمْكِنُ تَأْوِيلُهُ . فَقَوْل مُعَاوِيَة هَذَا لَيْسَ فِيهِ تَصْرِيح
بِأَنَّهُ أَمَرَ سَعْدًا بِسَبِّهِ ، وَإِنَّمَا سَأَلَهُ عَنْ السَّبَب الْمَانِع
لَهُ مِنْ السَّبّ ، كَأَنَّهُ يَقُول : هَلْ اِمْتَنَعْت تَوَرُّعًا ، أَوْ
خَوْفًا ، أَوْ غَيْر ذَلِكَ . فَإِنْ كَانَ تَوَرُّعًا وَإِجْلَالًا لَهُ عَنْ
السَّبَب فَأَنْتَ مُصِيب مُحْسِن ، وَإِنْ كَانَ غَيْر ذَلِكَ فَلَهُ جَوَاب آخَر
، لَعَلَّ سَعْدًا قَدْ كَانَ فِي طَائِفَة يَسُبُّونَ فَلَمْ يَسُبَّ مَعَهُمْ ،
وَعَجَزَ عَنْ الْإِنْكَار ، وَأَنْكَرَ عَلَيْهِمْ ، فَسَأَلَهُ هَذَا السُّؤَال .
قَالُوا : وَيَحْتَمِلُ تَأْوِيلًا آخَر أَنَّ مَعْنَاهُ مَا مَنَعَك أَنْ
تُخَطِّئَهُ فِي رَأْيه وَاجْتِهَاده ، وَتُظْهِرَ لِلنَّاسِ حُسْن رَأْينَا
وَاجْتِهَادنَا ، وَأَنَّهُ أَخْطَأَ ؟ .
شرح مسلم ، النووي ،
ج15 ، ص175 .
دانشمندان و بزرگان در
توجيه اين سخن معاويه به سعد بن أبي وقاص كه گفت : چرا به علي (عليه السلام) ناسزا
نميگويي ، سببش چيست ؟ مطالبي گفتهاند ، از جمله اين كه : نسبت به رواياتي كه
ظهور در مذمت صحابه دارد ، لازم است كه توجيه بشود ؛ لذا در اين سخن معاويه با
صراحت نميتوان استفاده كرد كه او به سعد بن أبي وقاص دستور داده است تا به علي (عليه
السلام) ناسزا بگويد ؛ بلكه از علت ناسزا نگفتن وي به علي (عليه السلام) پرسيده است
كه آيا به جهت پرهيز و يا ترس و يا عامل ديگر است ؟ كه اگر به جهت پرهيز و احترام
به علي (عليه السلام) باشد ، كه نيكو است و اگر غير از اين باشد ، پاسخي ديگر مي
طلبد ؛ چون قبيلهاي كه سعد به آن تعلق داشت همگي سبّ علي ميگفتند ؛ ولي او چنين
كاري نميكرد و نميتوانسته است ديگران را نهي كند .
توجيه ديگر اين است كه : چرا تو علي (عليه السلام) را به خاطر روشي كه انتخاب كرده
است محكوم نميكني تا او را خطا كار به مردم معرفي كني و روش ما را براي مردم خوب
معرفي كني .
با اين كه اصل روايت در صحيح مسلم ، اين گونه آغاز ميشود : «
أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْدًا فَقَالَ
مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ » ؛ اما متأسفانه جناب نووي
براي دفاع و طرفداري از دشمنان امير المؤمنين عليه السلام و پاك نمودن دامان آنان
از لكه ننگ ناصبي بودن ، كلمه « امر» را حذف و روايت را اين گونه تحريف ميكند :
إِنَّ مُعَاوِيَة قَالَ لِسَعْدِ بْن أَبِي وَقَّاص : مَا
مَنَعَك أَنْ تَسُبَّ أَبَا تُرَاب ؟
آيا انگيزهاي جز دفاع از دشمنان آل محمد عليهم السلام وجود دارد كه نووي اينگونه
دست به توجيه مي زند ؟
اعتراف علماي
اهل سنت به حذف «مأمور به»
دراينجا به پيروي از علماي شيعه كه همواره در طول
تاريخ در مباحثات و مناظراتشان از قاعده الزام تبعيت كرده و با خصم به زبان خودشان
صحبت كردهاند ، سعي ميكنيم كه به كلمات تني چند از بزرگان اهل سنت كه برخي از
آنها خود از نواصب به شمار ميروند ، استناد كنيم كه آنها نيز با صراحت اعتراف
كردهاند كه معاويه به سعد بن أبي وقاص دستور داده است كه امير المؤمنين را سبّ
نمايد و او به دلايلي كه خود برشمرده ، از اين كار امتناع كرده است .
1 . ابن تيميه
حراني :
وأما حديث سعد لما
أمره معاوية بالسب فأبى فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب ؟ فقال ثلاث قالهن
رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر
النعم الحديث ، فهذا حديث صحيح رواه مسلم في صحيحه ... .
منهاج السنة ، ج3 ، ص15 ، ط
دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1420 هـ .
اما روايت سعد : هنگامي كه معاويه به سعد بن أبي وقاص فرمان
كه داد كه علي عليه السلام را سبّ نمايد ، وي از سبّ علي عليه السلام خودداري كرد .
معاويه گفت : چه چيزي تو را از سب ودشنام دادن به علي باز مي دارد؟ سعد گفت : سه
فضيلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه
به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام اقدام نمىكنم كه اگريكى از آن سه خصلت را در حق
من فرموده بود براى من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود
اين حديث صحيحي است كه مسلم در صحيحش آن را نقل كرده است .
ابن تيميه كه خود در دشمني با خاندان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم زبان زد
عام و خاص است ، در اين جا به صراحت اعتراف ميكند كه معاويه به سعد دستور داد كه
امير المؤمنين عليه السلام را سبّ كن ؛ ولي او نپذيرفت . در حقيقت اصل جمله اين
چنين بوده است : « أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ
سَعْدًا أن يسب عليا ، فأمتنع » .
معاويه به سعد وقاص دستور داد تاعلي را سب كند و او امتناع ورزيد .
شيخ عبد الله بن غنيمان ، استاد دانشگاه اسلامي مدينه و رئيس بخش سطوح عالي ( دكترا
) ، در كتاب مختصر منهاج السنة نيز اين جمله را آورده و اعتراف مي كند كه معاويه
دستور به لعن امير المؤمنين علي عليه السلام داده است .
رك : مختصر منهاج السنة ، ج3 ، ص15 ، دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1420 هـ .
2 . مقبل بن
هادي الوادعي :
وي نيز از علماي وهابي است كه در كتاب تحفة المجيب مينويسد :
ودعا بعض الأمويين سعد ابن وقاص ليسبّ عليا ، فما فعل ،
قالوا : ما منعك أن تسب علياً ؟ ... .
تحفة المجيب علي اسئلة الحاضر
والغائب ،ص9 ، ط الرابعة دار الآثار ، يمن ، 1426 هـ .
بعضي از امويين ، از
سعد بن أبي وقاص خواستند كه علي (عليه السلام) را سبّ كند ، وي از اين كار خودداري
كرد ، آنها گفتند : چه چيزي باعث شده است كه علي (عليه السلام) را سبّ نميكني ؟
با اين كه ديگر علماي اهل سنت ؛ از جمله مسلم ، ترمذي ، ذهبي ، ابن أثير ، ابن
كثير و ... به نام معاوية تصريح كردهاند ؛ اما متأسفانه ايشان روايت را تحريف و
براي حفظ آبروي معاويه و جانبداري از خاندان اموي ، كلمه «معاوية» را تبديل به «
بعض الأمويين» ميكند !
3 . دكتر شيخ
موسي شاهين لاشين :
وي در شرح صحيح مسلم اين گونه مينويسد :
«أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا» المأمور به محذوف ، لصيانة
اللسان عنه ، و التقدير : أمره بسب علي رضي الله عنه ، و كان سعد قد اعتزل الفتنة (حرب
علي مع خصومه) ولعله اشتهر عنه الدفاع عن علي . فقال : ( ما منعك أن تسب أبا التراب
) ؟ معطوف علي محذوف ، والتقدير : امر معاويه سعدا أن يسب عليا ، فأمتنع ، فقال له
: «ما منعك » .
فتح المنعم شرح صحيح مسلم ،
ج9 ، ص332 ، ط الأولي ، دار الشروق ،مصر .
در اين جمله از معاويه كه به سعد دستور داده ، «مأمور به»
محذوف و محتواي دستور به سبب آلوده نشدن زبان به مذمت معاويه ، حذف شده است كه در
حقيقت معناي جمله چنين ميشود : معاويه به سعد بن أبي وقاص دستور داد تا به علي
دشنام و ناسزا بگويد ؛ زيرا سعد در حوادث خونين آن زمان گوشهگيري را انتخاب كرده
بود و به عنوان شخصي كه مدافع علي (عليه السلام) بود مشهور شده بود و لذا معاويه
گفت : چه چيزي مانع دشمني تو با علي شده است ؟
بعد ايشان در نقد كلام نووي كه پيش از اين گذشت ، ميگويد :
ويحاول النووي تبرئة معاوية من هذا السوء ، فيقول : قال
العلماء ... .
نووي تلاش ميكند تا معاويه را از اين دستور زشت
تبرئه كند و لذا در توجيه آن ، به قول ديگران پرداخته است .
و سپس در ادامه ميگويد :
وهذا تأويل واضح التعسف والبعد ، والثابت أن معاوية كان يأمر
بسب علي ، وهو غير معصوم فهو يخطئ ، ولكننا يجب أن نمسك عن أي انتقاص من أصحاب
رسول الله صلي الله عليه وسلم ، و سب علي في عهد معاوية صريح ... .
ولي اين توجيه تأسف بار و دور از حقيقت است ؛ زيرا
مستندات تاريخي ثابت ميكند كه معاويه دستور لعن و سب علي (عليه السلام) را صادر
كرده است و نيازي به تبرئه وي نيست ؛ چون معصوم از خطا و لغزش نيست. با همه اين ها
بر ما واجب است كه از وارد كردن نقص بر اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)
پرهيز كنيم ؛ اگر چه ناسزا گويي به علی از زمان معاويه امري
واضح و روشن است .
4 . شيخ حسن
بن علي السقاف :
وي كه از علماي بزرگ و معاصر اهل سنت اردن
به شمار ميرود ، مينويسد :
وقد أمر معاوية الناس حتي كبار الصحابة أن يسبوا سيدنا علياً
عليه السلام والرضوان الذي قال فيه رسول الله صلي الله عليه وسلم كما في صحيح مسلم
وغيره : «لا يحبك إلا مؤمن ولا يبغضك إلا منافق» و قوله صلي الله عليه وسلم كما في
الحديث الصحيح في مسند احمد وغيره : «من سب عليا فقد سبي» و قد ثبت أن معاوية كان
ينال من سيدنا علي عليه السلام ويأمر بذلك ، ففي صحيح مسلم عن عامر بن سعد بن أبي
وقاص عن أبيه قال : أمر معاوية بن أبي سفيان سعداً فقال ما منعك أن تسب أبا التراب
؟! فقال : أما ذكرت ثلاثاً قالهن رسول الله صلي الله عليه وسلم فلن أسبه ، لأن تكون
لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم ... .
زهر الريحان ، ص11 ، ط دار
الإمام الرواس ، بيروت .
معاويه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علي (عليه السلام)
دشنام دهند با آنكه در صحيح مسلم آمده است رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم ) به
علي (عليه السلام) فرمود : ياعلي ! تو را جز مؤمن دوست نميدارد و جز منافق كسي با
تو دشمني نميكند . و نيز در مسند احمد اين حديث از پيامبر اكرم (صلي الله عليه
وآله وسلم ) آمده است كه فرمود : هر كس به علي دشنام دهد به من دشنام داده است و در
تاريخ ثبت شده است كه معاويه هم خودش به علي (عليه السلام) بد ميگفت و هم ديگران
را به سب و لعن علي (عليه السلام) فرمان ميداد . در صحيح مسلم آمده است : معاويه
به سعد بن أبي وقاص دستور ناسزا گفتن به علي (عليه السلام) را صادر كرد و گفت : چرا
به علي دشنام نميدهي ، در جواب گفت : سه خصلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت
، اقدام نمىكنم و هر گاه يكى از آن ها را در حق من فرموده بود براى من بهتر و
ارزندهتر از شتران سرخ مو بود .
و در صفحه بعد ميگويد :
وقد أمر معاوية ولاته أن يشتموا ويسبوا سيدنا عليا ويأمر
بذلك ... .
همان ، ص12 .
معاويه به حكمرانانش دستور داد كه به علي (عليه السلام) فحش
و ناسزا گويند و به اين امر [ مردم] را فرمان دهند .
با اين توضيح ، آيا رواست كه چنين شخصي را «خال المؤمنين ، امير المؤمنين و
...» بناميم ؟
5 . ملا علي
قاري :
نور الدين علي بن سلطان محمد الهروي ،
معروف به ملا علي القاري مينويسد :
عن سعد قال أمر معاوية سعدا أن يسب أبا تراب فقال أما ما
ذكرت ثلاثا قالهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون في واحدة منهن
أحب إلي من حمر النعم .
مرقاة المفاتيح في شرح مشكاة
المصابيح ، ج11 ، ص287 .
معاويه به سعد دستور داد كه به علي (عليه السلام) ناسزا
بگويد ، سعد [ از اين كار امتناع كرد و ] گفت : سه خصلت از رسول خدا صلّى اللّه
عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و
دشنام آن حضرت ، اقدام نمىكنم كه اگر يكى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزندهتر
از شتران سرخ مو بود در اختيار من باشد .
6 . محب الدين
طبري :
عن سعيد قال أمر
معاوية سعدا أن يسب أبا تراب فقال أما ما ذكرت ثلاثا قالهن رسول الله صلى الله عليه
وسلم فلن أسبه لأن يكون في واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم .
الرياض النضرة ج 2 ص 188 طبع
مصر و طبق برنامه مكتبة الشاملة ، الإصدار الثاني ، ج1 ، ص262 ، باب ذكر أن بيوته
أوسط بيوت رسول الله صلي الله عليه وسلم .
معاويه به سعد بن أبي وقاص
دستور داد كه علي (عليه السلام) را ناسزا بگويد ... .
7 . علامه
قندوزي :
وعن سهل بن سعد عن
أبيه قال : أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا أن يسب أبا تراب ، قال : أما ما ذكرت
ثلاثا قالهن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فلن أسبه ، لئن تكون لي واحدة منهن
أحب إلي من حمر النعم .
ينابيع المودة لذوي القربى ،
القندوزي ، ج 2 ، ص 119 .
از سهل بن سعد از پدرش نقل
شده است که گفت : معاویه به سعد دستور داد تا به علی ناسزا بگوید ...