2024 April 24 - چهار شنبه 05 ارديبهشت 1403
شيعه مناديان همبستگي واتحاد
کد مطلب: ٦٤١٩ تاریخ انتشار: ٠٤ تير ١٣٨٥ تعداد بازدید: 5473
يادداشت » عمومي
شيعه مناديان همبستگي واتحاد

راه به سوي سعادت يكي است



از نخست ، كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم مردم را به اسلام دعوت كرد ، اين هشدار را داد : تنها يك فرقه رستگار است .

هر چند شهادتين «لااله الاّ االله» ، «محمد الرسول االله» وسيله تشكّل امّت اسلامي ودست آويزي براي همبستگي واتّحاد است .

امّا تنها يك فرقه رستگارند ، تنها يك فرقه راه نجات را مي پيمايند ، و همه فرقه هاي درون امّتي نمي توانند برحق باشند ، چنانكه فرمود : «سَتُفترق اُمّتي ثَلاث و سبعين فرقة ، واحدة منها ناجية و ثنتان و سبعون في النّار» ؛ شيخ طوسي(ره) در الرسائل العشر ، ص 127 ، و محمد بن حسن بن مطهر الحلّي(ره) در ايضاح الفوائد ، ج 1 ، ص 8 و شيخ حر عاملي(ره) در وسائل الشيعه ، ج 18 ، ص 31 ، وعلامه مجلسي(ره) در بحار الانوار ، ج 36 ، ص 336 ، ح 198 و حاكم نيشابوري در المستدرك ، ج 4 ، ص 430 ، وابن حزم در المحلي ، ج 1 ، ص 62 و ج 11 ، ص 103 ، و طبراني در المعجم الكبير ، ج 18 ، ص 51 ، و هيثمي در مجمع الزوائد ، ج 1 ، ص 430 ص 448 ، ومتقي هندي در كنز العمال ، ج 1 ، ص 209 - 212 و . . .

امّت من به هفتاد وسه فرقه تقسيم مي شوند ، يك فرقه اهل نجاتند و هفتاد و دو فرقه در آتشند . »

اين حديث را سنّي و شيعه در منابع حديثي ، تاريخي وملل و نحل

آورده و پيروان هر مذهبي خود را فرقه ناجيه مي دانند .

امّا برخي ناآگاه يامغرض مي كوشند - بر خلاف دلالت حديث ونظر همه فرق اسلامي - اين هشدار مهمّ رسول خدا را ناديده گرفته ، وبا اهل نجات ورستگار معرفي كردن تمام فرق اسلامي ، زمينه تشتت آراء وبه وجود آمدن فرقه هاي مختلف را فراهم ساخته ، پيروان هر فرقه را در عقائد شان سست كرده ، جامعه اسلامي را ازتلاش براي دست يابي به اسلام راستين وپيروي از فرقه ناجيه وپرهيز از گمراهي وپيروي از فرقه هاي منحرف وحركت به سوي اتّحاد وراه راست باز دارند .



راه شناخت فرقه رستگار

حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم براي نجات مردم از ابتداي دعوت به اسلام ، فرقه رستگار را مشخص كرد ، وبا فرموده اش :

«إنّما مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ . . . » . المعجم الصغير طبراني ، ج 2 ، ص 12 ، و المعجم الأوسط طبراني ، ج 6 ، ص 406 ، ح 5866 ، المستدرك حاكم نيشابوري ، ج 2 ، ص 343 ، والمصنف ابن ابي شيبه ، ج 6 ، ص 372 ، «عن علي قال : إنّما مثلنا في هذه الاُمّة كسفينة نوح . . . » ، ومجمع الزوائد هيثمي ، ج 9 ص 265 ح 14981 .

«مثل اهل بيت من همچون كشتي نوح است ، كه هركس بر آن سوار شد نجات يافت و هر كس از آن تخلف ورزيد غرق گرديد . »

به امر الهي كشتي نجاتي را معرفي نمود .

پس از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم از 73 فرقه تنها فرقه اي كه بر اين كشتي سوار شدند ، رهايي يافتند .

مناديان همبستگي بين مسلمانان

شيعه وعلماي شيعه ، كه بر اين كشتي سوار شده بودند ، از آغاز به پيروي از ائمه اهل بيت عليهم السلام جامعه را به اتّحاد و همبستگي فرا مي خواندند وبا نقشه شوم و سنّت زشت طواغيت و فراعنه تاريخ - كه سبب ايجاد اختلاف وتفرقه بود - مقابله و مبارزه مي كردند .

مطالعه و بررسي منابع حديثي و تاريخيِ شيعه ، بر اين سخن گواه گويائي است .



1 - احاديث شيعه و همبستگي با ساير مسلمانان

احاديث فراواني از ائمه عليهم السلام در توجيه به

ونگي معاشرت شيعه با اهل سنّت در كتب روايي شيعه آمده است كه ما به ذكر نمونه اي بسنده مي كنيم .

شيخ حرّ عاملي در وسائل الشيعه بابي را تحت عنوان «باب وجوب عشرة الناس» به اين موضوع اختصاص داده ، ومي فرمايد :

«بَابُ وُجُوبِ عِشْرَةِ النَّاسِ حَتَّي الْعَامَّةِ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ وَ الصِّدْقِ وَ اسْتِحْبَابِ عِيَادَةِ الْمَرْضَي وَ شُهُودِ الْجَنَائِزِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ الصَّلاةِ فِي الْمَسَاجِدِ» . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 398 ، باب 1 ، باب وجوب عشرة الناس حتي العامّة . . .

«باب واجب بودن زندگي مسالمت آميز با مردم ، حتّي اهل سنت ؛ بدين صورت كه امانت آنان را ادا كنيد و به سود آنان شهادت دهيد وبه راستگويي با آنان پايبند باشيد ، مستحب است كه مريض هاي آنان را عيادت ، جنازه هاي آنان را تشييع ، با همسايگان رفتار نيكو و در مساجد حضور داشته باشيد . »

در اين باب احاديثي آمده كه از آن جمله روايت زير است :

* راوي گويد : از امام عليه السلام پرسيدم : سزاوار است رفتار ما ميان خود و آنانكه معاشرت داريم

ونه باشد؟ در حالي كه : «لَيْسُوا عَلَي أَمْرِنَا» ؛ «بر اعتقاد ما شيعيان نيستند» .

فرمود : ببينيد ، ائمه شما

ونه رفتار مي كنند ، از آنها پيروي كنيد ، آن چه آنان انجام مي دهن/font> از آنها پيشي نگيريد كه گمراه خواهيد شد .

6 - فتمسّكوا بهما ، ولاتقدموهم فتضلّوا» . ندوزي حنفي در ينابيع المودّة ، ص 116 . به كتاب وعترتم چنگ زنيد واز آنها پيشي نگيريد كه گمراه مي شويد .

7 - لاتقصرواعنهما فتهلكوا طبراني در المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 ، سمهودي در جواهر العقدين : ص 233 ، هيثمي در مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 ، قندوزي حنفي در ينابيع المودّة ، ص 296 ، متقي هندي در كنزالعمال ، ج 1 ، ص 188 ، ح 957 ، سخاوي شافعي در إستجلاب إرتقاء الغرف : الورقة21 . از آنان عقب نمانيد كه هلاك خواهيد شد .

8 - لا تعلّموهما فانّهما اعلم منكم المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 . المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 63 ، ح 2681 . جامع الاحاديث : ج 3 ، ص 234 ، ح 8354 . ينابيع المودة ، ص 37 . مفتاح النجا ، الورقة8 . جواهر العقدين : ص 233 ، و ص 237 . إستجلاب إرتقاء الغرف : الورقة 23 . مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 . به آنها چيزي نياموزيد زيرا آنان از شما داناترند .

9 - انّ االله سائلكم كيف خلفتموني في الثقلين بن صباغ مالكي در الفصول المهمّة ، ص 40 ، سمهوري در جواهر العقدين : ص 239 ، سخاوي شافعي در استجلاب إرتقاء الغرف : الورقة24 ، قندوزي حنفي در ينابيع المودّة ، ص 39 .



از

ونگي رفتارتان با ثقلين (قرآن واهل بيتم) باز خواست كننده از شما خداست .

10 - انّي سائلكم حين تردون عليّ الحوض عن الثقلين براني در المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 65 ، ح 2683 وص 180 ، ح 3052 ، حكيم الترمذي در نوادر الأصول ، ص 68 ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص 355 . البداية والنّهاية ، ج 7 ، ص 362 . فرائد السمطين ، ج 2 ، ص 274 ، ح 539 . مجمع الزوائد ، ج 10 ، ص 658 ، ح 18460 . جامع الاحاديث : ج 9 ، ص 131 ، ح 27600 . أسد الغابة ، ج 3 ، ص 147 . من خود آنگاه كه برحوض كوثر وارد مي شويد از ثقلين (كتاب خدا وعترتم) پرسانم .

رابعاً :

با اين همه تأكيد بر تمسّك ومتابعت از اهل بيت عليهم السلام وهشدار وترساندن از مخالكلمه ميان مسلمانان است و اينكه شيعه فرق خود را با اهل سنّت (در اهتمام به مسأله اتحاد) آشكار كنند و اين ملاك و حكمت ، امروز هم وجود دارد . پس مستحب است حضور در مساجد اهل سنّت و نماز خواندن با آنان براي اينكه (اين سماحت شيعه )آشكار شود و ميان مسلمانان اتّحاد كلمه به وجود آيد . التنقيح ، ج 4 ، ص 319 و إنّما الحكمة في تشريعها هي المداراة وتوحيد الكلمة وإبراز الميزه بينهم و بين العامة ، و عليه فهي تأتي في أمثال زماننا أيضاً ، فيستحب حضور مساجدهم و والصلاة معهم ليمتاز الشيعة بذلك عن غيرهم و تبيين عدم تعصبهم حتي تتحد كلمة المسلمين .



عوامل اختلاف وبد بيني

شايد ، با مراجعه بمنابع حديثي ، فقهي واعتقادي اهل سنّت اين فراخوان به همبستگي واتحاد را نتوان يافت .

بلكه بر عكس در منابع اهل سنّت دروغ ، تهمت وتوهين فراواني نسبت به شيعه ، مناديان همبستگي واتّحاد ديده مي شود ، - از باب اينكه مشت نشانه خروار است - به چند نمونه آن اشاره مي كنيم .



دروغ وتهمت مهم ترين عامل اختلاف

دشمنان شيعه براي اينكه بهتر بتوانند آنان را منكوب نموده و بر ايشان چيره شوند ، دروغهاي مضحك شاخداري ساخته وپرداخته ودر غالب ناسزا وفحش نثار شيعه كرده اند .

آنان به شيعه چيزهائي را نسبت مي دهد كه هي

اه بر قوه واهمه ومخيله آنان خطور نكرده است .

الف : گاه آنچه راشيعه كفر مي دانند به آنان نسبت مي دهند ، مي گويد : شيعه همچون يهود دشمن جبرائيل عليه السلام اند ومي گويند : «غلط جبرئيل بالوحي علي محمد صلي الله عليه و اله و سلم» جبرئيل در وحي خيانت كرده است .

شيعه مسلّماً اين افراد خيالي را كافر مي دانند .

ب : گاه آنچه بر خلاف ضرورت فقه شيعه است به آنان نسبت مي دهند ومي گويد :

1 - شيعه براي زنان عدّه (طلاق) قائل نيست .

2 - شيعه به جاي «السلام عليكم» «السام عليكم» كه به معناي مرگ است مي گويد .

3 - شيعه همچون نصاري زنانشان مهر ندارند ، چون قائل به متعه مي باشند ، وحال آنكه شيعه با استناد به آيه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) سوره النساء آيه 24 . اگر در عقد متعه مهر معين نشود عقد راباطل مي داند .

4 - شيعه مانند يهود قبل از سجده چند مرتبه سرشان را پائين مي آورند . اين امر ناشناخته اي مي باشد ، كه هر شيعه اي از شنيدن آن تعجب مي كند .

5 - شيعه «لايعدون الطلاق شيئاً الاّ عند كلّ حيضة» طلاق راصحيح نمي دانند مگر در هنگام حيض . وحال آنكه به اتّفاق ، همه فقهاء شيعه طلاق را در هنگام حيض باطل مي دانند .

اگر كسي به كتاب هاي فقهي شيعه مراجعه كند ، مي يابد كه در ميان فقهاء شيعه كسي به خرافات بالا قائل نيست ، واين نسبتها دروغ پردازي از روي دشمني وعناد وغرض ورزي بوده است ، نه اشتباه .

ج : گاه براي زمينه سازي توهين واتهام به شيعه ، براي يهود وضو ونمازهاي پنج گانه و . . راترسيم كرده اند تا بتواند وضو ونماز شيعه را با آنها مقايسه كنند ، ومي گويند :

1 - شيعه - همچون يهود - در وضو مسح بر كفش را جايز نمي داند . 2 - شيعه - همچون يهود - نماز مغرب را تا آشكار شدن كامل ستارگان به تأخير مي اندازد .

3 - شيعه - همچون يهود - پنجاه نماز در شبانه روز واجب مي داند .

4 - شيعه - همچون يهود - بر شاخهايش سجده مي كند .

5 - شيعه - همچون يهود - قبل از سجده چند مرتبه سرش را پائين مي آورد .

6 - شيعه - همچون يهود - در نماز صبح بر شي ء بلندي سجده مي كند .

مشاهده مي شود كه گروهي از علماء اهل سنّت اين دروغ ها را همراه با توهين وناسزاگوئي هاي فراوان بازگو كرده اند . منهاج السنه ، ج ا ، ص 21 تا 73 .

ما از علماي اهل سنّت انتظار نداريم كه همچون علماء شيعه پرچم دار همبستگي واتّحاد باشند ، تنها متوقّعيم تا شيعه را از دروغهاي رسوائي كه به آنها نسبت داده شده تنزيه كنند ، ويا حد اقل آن دروغ ها را كه امروز حربه دشمن مشترك مسلمانان است بازگو نكنند .



شلتوت نخستين پاسخ گو به نداي وحدت

بلي ، پس از 1378 سال از هجرت يكي از علماء اهل سنّت شيخ محمود شلتوت رئيس دانشگاه «الازهر» مصر فتوائي در راستاي اتّحاد وهمبستگي داد ، كه در ضمن اين فتوا شيعه را از اتّهامات فوق تنزيه كرد .

هرچند اين فتوا به بركت تأسيس موسسه «دار التقريب» به وسيله مرجع تقليد عالم تشيع آيت االله بروجردي صادر گرديد كه دبير كلّ آن نيز يكي از علماء شيعه علامه شيخ محمد تقي قمي بود ، وهرچند اين فتوا در مقابل تلاش عالمان شيعي در طول تاريخ اسلام براي ايجاد اتّحاد وهمبستگي ناچيز مي نمود ،

امّا در جو خفقان ودروغ پردازي واتهام وتوهين به شيعه ، فتوائي شجاعانه ، وشروع مناسبي براي پاسخ به نداي مناديان وحدت «شيعه» به شمار مي آمد .

ولي متأسفانه اين فتوا پاسخ ديگري به دنبال نداشت ، ونشر كتاب هاي مملو از دروغ واتّهام به شيعه ، براي ايجاد تفرقه ونفرت بين مسلمانان در مناطق اهل سنّت ادامه يافت .

از سوي ديگر «فتواي شيخ محمود شلتوت» براي برخي از ساده لوحان شيعه ناآشنا بامباني فتواي وي ومباني فقهي شيعه دست آويزي گرديده كه نا آگاهانه يا مغرضانه بخواهند تافقهاء شيعه فتوائي مشابه فتواي شيخ محمود شلتوت صادر كنند .

وبا اهل نجات ورستگار معرفي كردن تمام فرق اسلامي - بر خلاف حديث نبوي ونظر همه فرق اسلامي - گامي به سوي بي اهميّت جلوه دادن هشدار مهمّ رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم برداشته و زمينه تشتت آراء وبه وجود آمدن فرقه هاي مختلف را فراهم ساخته وپيروان هر فرقه را در عقائد شان سست كرده و جامعه اسلامي را ازتلاش براي دست يابي به اسلام راستين وپيروي از فرقه ناجيه وپرهيز از گمراهي وپيروي از فرقه هاي منحرف وحركت به سوي اتحاد وراه راست باز دارند .

از اين رو لازم به نظر مي رسد تامباني شيخ محمود شلتوت وفقهاء شيعه در اين مود بيان گردد .



مباني فتواي شلتوت

كلاًّ اهل سنّت فتواي صحابه وتابعين وفقهاء قرن اوّل ودوم را بدون توجه به مباني اجتهادي آنان براي خودشان وپيروانشان حجّت مي دانند ، از اين روست كه اختلاف صحابه وتابعين بايك ديگر را هرچند به جنگ وكشتار منجر شده باشد ، مستند به اجتهادشان دانسته وآنها را نه تنها معذور ، بلكه مأجور مي داپندارند .

تا آن جا كه مسئله اجتهاد را وسيله توجيه جنايات حولناكي مانند جنايت ابن ملجم در به شهادت رساندن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داده اند .

مثلاً يكي از فقهاء بزرگ اهل سنّت «ابن حزم» در كتابش «المحلّي» پس از بيان نظر مذاهب چهار گانه اهل سنّت ، «حنفي ، شافعي ، حنبلي ومالكي» در اينكه اگر قتلي براساس اجتهاد باشد قصاص ندارد ، س رأي وقياس وهمچنين رأي وقول صحابه وتابعين فتوا نمي دهند .

ب : منبع .

منبع استنباط فقهاء ومراجع شيعه قرآن وسنّت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم است وسنّت را از طريق ائمه معصومين عليهم السلام تلقي مي كنند . و حديث صحابه وتابعين را از پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم همچون احاديث ساير محدثين پس از بررسي واثبات وثاقتشان به عنوان دليل حكم الهي مي پذيرند .

امّا پيشوايان مذاهب چهار گانه اهل سنت راه شان در دست يابي به سنّت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پس از صد سال ممنوعيّت نقل حديث وانقراض دوران صحابه رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم احاديث صحابه وتابعين است بدون بررسي از حالشان زيرا همه صحابه را عادل مي انگارند ، هر چند بين آنان اختلاف وجنگ ومخاصمه ودرگيري وجود داشته است .

ج : قدرت استنباط .

فقهاء ومراجع شيعه از تجربه هزار سيصد ساله فقهاء گذشته كه در كتب فقهي انباشته شده در استنباط احكام الهي از قرآن وسنّت بهره مي گيرند .

امّا پيشوايان مذاهب چهار گانه ، كه در قرن دوم هجري مي زيستند چون در اوائل دوران استنباط احكام بود تجربه اي را پشت سر نگذاشته بودند .

د : اصلاح پذيري .

مسلّماً ، فقهاء ومجتهدان در فتواهايشان خالي از اشتباه وخطا نيستند ، بهمين جهت گفته مي شود «للمصيب اجران وللمخطأ اجر واحد» اگر مجتهد در مقدّمات فتوايش كوتاهي نكرده باشد واز همان راهي كه خدا ورسول خدا تعيين كرده اند به استنباط پرداخته باشد آن كس كه به حكم واقعي الهي رسيده دو پاداش وآن كس كه اشتباه وخطا كرده است يك پاداش دارد .

با انسداد و بسته شدن راه اجتهاد وحصر مذاهب اشتباهات پيشوايان مذاهب چهار گانه تثبيت وبه عنوان احكام الهي باقي مانده وراه تصحيح واصلاح آنهابسته شده است .

هر چند با توجه به بند «الف ، ب ، وج» كه بيان گرديد خطا واشتباه فقهاء شيعه كمتر است فزون بر اين بواسطه باز بودن راه اجتهاد ، اشتباه آن ها تثبيت نمي شود وفقهاء بعد از آنان خطاهايشان را به نقد مي كشند .

به اين گونه فقه شيعه اصلاح پذير است .

آن چه گفته شد نتيجه مي دهد :

1 - فتواي شيخ محمود شلتوت پاسخي مناسب وحكيمانه به نداي همبستگي واتحاد فقهاء شيعه بود ، وجا دارد وي را به پاس اين فتواي تاريخيش ستود .

زيرا مبنا ومنبع شيعه در استنباطش كرد پيروان هر مذهبي كه يك مليون دينار به حكومت بپردازند ، مذهبشان به رسميّت شناخته خواهد شد ، وپيروي از ساير مذاهب ممنوع وغير رسمي خواهد بود . وچون تنها حنفيان ، ماكيان ، شافعيان وحنبليان توانستند اين پول رابپردازند ، مذهبشان رسمي وقانوني اعلان شد . المحلي ، ج 10 ، ص 483 ، مسأله 2079 .

11 - آيا پول مي تواند به مذهب مشروعيت ببخشد؟

12 - آيا ناتواني از پرداخت پول مي تواند مذهبي را غير مشروع كند؟

13 - اگر حكم والي وحاكمي براي مردم حكومتش تكليف بياورد؟ 14 - چرا پس از او مسلمانان موظف باشند به حكم او عمل كنند؟

اين سؤال ها وده ها سؤال ديگر موجب گرديده كه برخي از علماء اهل سنّت نيز به مسئله حصر مذاهب به ديده ترديد بنگرند .

از آن ميان شيخ محمود شلتوت كه امام صادق عليه السلام را مجتهدي همچون ابوحنيفه ، شافعي ، مالك واحمد بن حنبل يا برتر از آنان مي انگارد مذهب پيروان آن حضرت را به رسمّيت شناخته وبر اين مبنا فتوا داده است .



مبناي فتوا واجتهاد در شيعه

اولاً : شيعه سخنان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وائمه معصومين عليهم السلام را فتواي آنان نمي داند . بلكه حضرت محمد بن عبداالله 9 رسول خداست وسخنانش تبليغ رسالتش مي باشد ، وائمه عليهم السلام ترجمان پيامبرند وسخنانشان باز گوي سنّت است .

ثانياً : رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم وائمه هدي عليهم السلام اجتهاد نمي كردند ، زيرا اجتهاد كوشش فقيه جاهل نسبت به احكام واقعي است براي دست يابي به واقع ، كه گاه در اثر اين تلاش به واقع مي رسد ، كه فتوايش منجز است ، وگاه به واقع نرسيده وخطا مي كند ، كه فتوايش معذر مي باشد ، يعني به واسطه ترك وظيفه واقعيش گناه كار نيست .

امّا پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وائمه هدي عليهم السلام به واقع آگاهند ونياز به تلاش واجتهاد ندارند .

از اينرو در بينش شيعي نمي توان امام باقر وامام صادق عليهما السلام را به عنوان مجتهدي با ساير فقهاء مقايسه كرد ، وپيروي از امام صادق عليه السلام به معني تقليد وعمل به فتواي وي نيست .

ثالثاً : انتخاب شيعه ، اهل بيت عليهم السلام را به عنوان مرجع ديني ، نه به واسطه به رسمّيت نشناختن خليفه عباسي «القادر باالله» است ، نه به واسطه اختيار يكي از فقهاء ومجتهدين است چون آنان را عالم ترين يافته اند ونه . . .

بلكه تنها وتنها بواسطه انتخاب پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم آنان را به امر الهي براي مرجعيت ديني است .

شيعه بر مدعي فوق به ده ها حديث قطعي الصدور از پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم استدلال مي كند ، كه از آن جمله است «حديث شريف ثقلين» انّي تارك فيكم الثقلين كتاب االله وعترتي اهل بيتي كه در صدورش از رسول اعظم ونبيّ مكرم صلي الله عليه و اله و سلم در بين شيعه واهل سنّت جاي ترديدي نيست . چه اينكه تنها در كتاب شريف «كتاب االله واهل البيت عليهم السلام في حديث الثقلين من الصحاح والسنن والمسانيد و . . من مصادر أهل السنّة» حدود 600 نقل از 160 منبع اهل سنّت از 47 صحابي پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم آمده است كه گروهي ازمؤلفان اين منابع كه جزء ائمه حديث وتراجم اهل سنّت هستند بر صحّت اين حديث تأكيد دارند .

هر چند برخي در دلالت اين حديث بر «خلافت» با مشاهده صراحتي كه در بعضي از نصوص آن وجود دارد مانند « انّي تارك فيكم خليفتين كتاب االله وعترتي اهل بيتي» مسند أحمد بن حنبل : ج 8 ، ص 138 ، ح 21634 و ص 153 و 154 ، ح 21711 و فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 603 ، ح 1032 و ص 786 ، ح 1403 . كتاب السنة ، ص 336 ، ح 754 و ص 628 ، ح 1548 . المصنف : ج 11 ، ص 452 ، ح 11725 . المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 153 ، ح 4921 و ص 154 ، ح 4922 . جامع المسانيد والسنن ، ج 4 ، ص 508 ، ح 2947 . مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 256 ، ح 14957 . جواهر العقدين : ص 236 . جامع الاحاديث ، ج 19 ، ص 473 ، ح 15139 . البدور السافرة في أمور الآخرة ، ص 169 ، ح 32 . فيض القدير ، ج 3 ، ص 14 . المعرفة والتاريخ ، ج 1 ، ص 537 . كنزالعمال ، ج 1 ، ص 172 ، ح 872 . صحيح الجامع الصغير ، ج 1 ، ص 482 ، ح 2457 . روح المعاني ، ج 22 ، ص 16 . ترديد كرده اند ، امّا بين علماء شيعه وسني جاي ترديدي در دلالت آن بر مرجعيّت ديني نيست .

خصوصاً كه در اين حديث عبارات فراواني وجود دارد ، كه مرجعيّت را در انحصار اهل بيت عليهم السلام قرار مي دهد ، مانند :

1 - ما ان اخذتم بهما لن تضلّوا مسند أحمد بن حنبل : ج 4 ، ص 118 ، ح 11561 . سنن ترمذي : ج 5 ، ص 621 ، ح 3786 . حكيم ترمذي در نوادر الأصول ، ص 68 . شيباني در كتاب السنة ، ص 630 ، ح 1558 . طبراني در معجم الكبير ، ج 3 ، ص 62 ، ح 2678 ، و . . .

تا آنگاه كه از كتاب خدا وعترت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم (معارف واحكام را) بگيريد هي

اه گمراه نخواهيد شد .

2 - ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا احمد بن حنبل در فضائل الصحابة : ج 1 ، ص 171 ، ح 170 . سنن الترمذي ، ج 5 ، ص 622 ، ح 3788 . مسند عبد بن حميد ، ص 108 ، ح 240 . طبراني در معجم الصغير ، ج 1 ، ص 135 . بسوي در المعرفة والتّاريخ ، ج 1 ، ص 536 . الباني در صحيح الجامع الصغير ، ج 1 ، ص 482 ، ح 2458 / 1138 .

ما داميكه چنگ بر كتاب خدا واهل بيت رسولش زنيد گمراه نمي شويد .

3 - لن تضلّوا ان اتّبعتموهما حاكم نيشابوري در المستدرك ، ج 3 ، ص 109 ، وذهبي در تلخيص المستدرك ، ج 3 ، ص 109 ، سمهودي در جواهر العقدين : ص 233 ، ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ، ص 216 ، سيوطي در جامع الاحاديث : ج 3 ، ص 430 ، ح 9591 ، قندوزي حنفي در ينابيع المودّة ، ص 296 و ص 36 . هي

اه گمراه نخواهيد شد ، اگر از اهل بيت عليهم السلام وقرآن متابعت كنيد .

4 - لن تضلّوا بعدي ان اعتصمتم به سيوطي در جامع الاحاديث : ج 4 ، ص 82 ، ح 10317 . بدخشي در مفتاح النجا ، الورقة8 . متقي هندي در كنزالعمال ، ج 1 ، ص 187 ، ح 951 . بعد از من گمراه نمي شويد اگر به قرآن واهل بيت من پناه جوئيد .

5 - لاتقدّموهما فتهلكوا طبراني در المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 63 ، ح 2681 و ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 . سمهودي در جواهر العقدين : ص 233 ، سيوطي در جامع الاحاديث : ج 3 ، ص 241 ، ح 8396 و ج 3 ، ص 234 ، ح 8354 و در الدّر المنثور ، ج 2 ، ص 285 ، هيثمي در مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 و ج 5 ، ص 354 ، ح 8993 ، متقي هندي در كنزالعمال ، ج 1 ، ص 188 ، ح 957 و ص 186 ، ح 946 ، قندوزي حنفي در ينابيع المودّة ، ص 296 ، محمدبن سليمان كوفي در مناقب الإمام أمير المؤمنين ، ج 2 ، ص 375 ، ح 849 . از آنها پيشي نگيريد كه گمراه خواهيد شد .

6 - فتمسّكوا بهما ، ولاتقدموهم فتضلّوا» . ندوزي حنفي در ينابيع المودّة ، ص 116 . به كتاب وعترتم چنگ زنيد واز آنها پيشي نگيريد كه گمراه مي شويد .

7 - لاتقصرواعنهما فتهلكوا طبراني در المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 ، سمهودي در جواهر العقدين : ص 233 ، هيثمي در مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 ، قندوزي حنفي در ينابيع المودّة ، ص 296 ، متقي هندي در كنزالعمال ، ج 1 ، ص 188 ، ح 957 ، سخاوي شافعي در إستجلاب إرتقاء الغرف : الورقة21 . از آنان عقب نمانيد كه هلاك خواهيد شد .

8 - لا تعلّموهما فانّهما اعلم منكم المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 . المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 63 ، ح 2681 . جامع الاحاديث : ج 3 ، ص 234 ، ح 8354 . ينابيع المودة ، ص 37 . مفتاح النجا ، الورقة8 . جواهر العقدين : ص 233 ، و ص 237 . إستجلاب إرتقاء الغرف : الورقة 23 . مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 . به آنها چيزي نياموزيد زيرا آنان از شما داناترند .

9 - انّ االله سائلكم كيف خلفتموني في الثقلين بن صباغ مالكي در الفصول المهمّة ، ص 40 ، سمهوري در جواهر العقدين : ص 239 ، سخاوي شافعي در استجلاب إرتقاء الغرف : الورقة24 ، قندوزي حنفي در ينابيع المودّة ، ص 39 .



از

ونگي رفتارتان با ثقلين (قرآن واهل بيتم) باز خواست كننده از شما خداست .

10 - انّي سائلكم حين تردون عليّ الحوض عن الثقلين براني در المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 65 ، ح 2683 وص 180 ، ح 3052 ، حكيم الترمذي در نوادر الأصول ، ص 68 ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص 355 . البداية والنّهاية ، ج 7 ، ص 362 . فرائد السمطين ، ج 2 ، ص 274 ، ح 539 . مجمع الزوائد ، ج 10 ، ص 658 ، ح 18460 . جامع الاحاديث : ج 9 ، ص 131 ، ح 27600 . أسد الغابة ، ج 3 ، ص 147 . من خود آنگاه كه برحوض كوثر وارد مي شويد از ثقلين (كتاب خدا وعترتم) پرسانم .

رابعاً :

با اين همه تأكيد بر تمسّك ومتابعت از اهل بيت عليهم السلام وهشدار وترساندن از مخالفت وتخلف از آنان ، كه به گوشه اي از آن اشاره شد ، هيچ شيعه آگاهي نمي تواند به خود اجازه دهد كه از غير اهل بيت عليهم السلام (امام باقر وامام صادق عليهما السلام و . .) پيروي وتقليد نمايد .

وسنخ جايز دانستن يك شيعه عمل به فتواي يكي از چهار پيشواي اهل سنّت (ابو حنيفه ، شافعي ، احمد بن حنبل ومالك) مانند جايز دانستن يك حنفي عمل به فتواي مالك يا شافعي نيست .

بهمين جهت است كه در حديثي در اصول كافي با سند صحيح از امام باقر عليه السلام آمده است كه پس از اينكه فرمود : اسلام بر پنج چيز بنا شده است ، بر نماز ، زكات ، حج ، روزه و ولايت ، در جواب زراره كه مي پرسد : كدام افضل است؟ مي فرمايد : ولايت افضل است ، چون كليد آن ها است ، و تنها والي است كه راهنماي به سوي آنها مي باشد .

ودر ادامه كلامش چنين بيان مي كند :

قله وبلنداي امر «دين» وكليدش و دروازه هر چيز (نيكو وپسنديده) ورضايت خداي مهربان ، فرمان بر داري از امام پس از شناخت اوست .

خدا مي فرمايد ، (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّي فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً) كسي كه فرمان رسول خدا را برد از خدا فرمان برده ، وهر كس كه روي گرداند (ونافرماني كند) ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاديم .

امّا اگر كسي شبها را به شب زنده داري ونماز بگذراد ، روزها را روزه بدارد ، تمام اموالش را صدقه دهد ، هر ساله تا پايان عمر حج رود

و حال آنكه ولايت ولي خدا را نمي شناسد تا او را ولي خود قرار داده و همه اعمالش به راهنمايي او باشد ، نه هيچ حق ثواب وپاداشي بر خدا دارد ونه از اهل ايمان است .

امام عليه السلام پس از بيان شرط ثواب وقبولي اعمال - براي اينكه كسي تصوّر نكند كه شرط (ولايت) بدون مشروط (عمل)كافي است - مي فرمايد : نيكوكارِ از آنان را خدا به فضل و رحمت خود وارد بهشت مي كند . عن أبي جعفر عليه السلام قال : بني الاسلام علي خمسة أشياء : علي الصّلاة والزّكاة والحجّ والصوم والولاية ، قال زرارة : فقلت : وأيّ شي ء من ذلك أفضل؟ فقال : الولاية أفضل ، لأنّها مفتاحهنّ والوالي هو الدّليل عليهنّ ، . . . قال : ثمّ قال ذروة الأمر وسنامه ومفتاحه وباب الأشياء ورضا الرّحمان الطاعة للامام بعد معرفته ، انّ االله عزّوجلّ يقول : (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّي فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً ) امّالو أنّ رجلاً قام ليله وصام نهاره وتصدّق بجميع ماله وحجّ جميع دهره ولم يعرف ولاية وليّ االله فيواليه ويكون جميع أعماله بدلالته اليه ، ما كان علي االله جلّ وعزّ حقّ في ثوابه ولاكان من أهل الايمان ، ثمّ قال : اولئك المحسن منهم يدخله االله الجنّة بفضل رحمته . اصول كافي ، ج 2 ، ص 18 و19 ، كتاب الايمان والكفر ، باب دعائم الاسلام ، ح 5 .

از اين حديث فزون بر اهميّت ولايت وپيروي از ائمه معصومين عليهم السلام مطالبي استفاده مي شود :

1 - دو مرتبه تكرار شده است ، كليد نماز ، زكات ، حج و روزه ولايت است ، ودست يابي به نماز وزكات وحج و روزه صحيح ومقبول امكان ندارد مگر از راه ولايت وراهنمائي امام عليه السلام .

2 - امام فرد معيّني است كه وي را بايد شناخت ، نه اينكه او را انتخاب كنند «الطاعة للامام بعد معرفته» .

3 - از استدلال امام باقر عليه السلام درمورد لزوم اطاعت از امام به آيه (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ) استفاده مي شود كه اطاعت از امام اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم واطاعت از خدا است .

4 - از ادامه آيه ( وَ مَنْ تَوَلَّي فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً ) استفاده مي گردد كه نافرماني از امام نافرماني از خدا است .

5 - اعمال كسي كه ولايت ولي خدا را نشناسد «ولم يعرف ولاية وليّ االله» واعمالش به پيروي او نباشد ، مستحق هيچ گونه ثوابي نيست .

6 - كسي كه ولايت ولي خدا را نشناسد «ولاكان من أهل الايمان»از اهل ايمان نمي باشد .

7 - آنان كه امام را مي شناسند واهل ايمان هستند در صورتي بهشت مي روند كه محسن بوده وبه مقتضاي ايمانشان عمل كنند ، «اولئك المحسن منهم يدخله االله الجنّة بفضل رحمته . برخي تصوّر كرده اند كه «المحسن منهم» نيكو كار از آنان ، مراد نيكو كار از كسانيستكه امام را نشناخته واهل ايمان نيستند! امّا اين تصور راجمله «ما كان له حقّ في ثوابه» براي آنان حقي در پاداش نيست ، رد مي كند . بلي ، خداوند مستضعفين آنان كه در يافتن حق كوتاهي نكرده اند را از هر فرقه اي كه باشند عذاب نخواهد كرد خواه يهودي يانصراني يا مشرك ويا مسلماناني كه فرقه ناجيه را بر نگزيده اند باشند .

خامساً : اجتهاد در نزد شيعه عمل به رأي وقياس نيست ، وتنها دليل معتبر در نزد آنان قرآن وسنّت معتبراست ، به بيان ديگر بيان دين را در انحصار خدا وپيامبرش مي دانند ،

عترت واهل بيت (يعني ائمه معصومين عليهم السلام) را به عنوان مفسّران عالم به قرآن وترجمان سنّت مي شناسند وبا استناد به قول پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم كه فرمود : «لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» مسند أحمد بن حنبل ، ج 4 ، ص 54 ، ح 11211 و ص 118 ، ح 11561و ج 8 ، ص 153 و 154 ، ح 21711 . مسند أبي يعلي ، ج 2 ، ص 297 ، ح 48 - (1021)و ص 376 ، ح 1140)166) . كتاب السنة ، ص 628 ، ح 1548 . المصنف : ج 11 ، ص 452 ، ح 11725 . المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 153 ، ح 4921 . المستدرك ، ج 3 ، ص 148 . وده ها منبع ديگر . بين قرآن واهل بيت عليهم السلام هي

اه مخالفت وتنافي نمي يابند .

اجماع در نزد آنان آنگاه حجّت است كه كاشف از سنّت باشد .

عقل چون وسيله درك قرآن وسنت است ، جزء ادلّه اجتهادي به حساب مي آيد .

در فقه شيعه اجتهاد وفتوا نمي تواند توجيه گر جنگ با امام ياقتل امام يا هر مؤمن ديگري باشد .

شيعه فعل وقول غير معصوم را حجت نمي داند .

شيعه رفتار هر صحابي ياتابعي وياهر مسلمان ديگر را باقرآن وسنّت مي سنجد و آنان را در مخالفتشان باكتاب وسنت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم به بهانه اجتهاد معذور نمي داند .

در نزد شيعه باب اجتهاد به معناي فتواي به رأي وقياس هيچ گاه باز نبوده است .

در نزد شيعه باب اجتهاد به معناي استفاده از قرآن وسنّت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هيچ گاه بسته نخواهد شد .



مقايسه اي بين مراجع شيعه وعلماء اهل سنّت

باتوجه به آنچه بيان شد ، مناسب به نظر مي آيد كه در اينجا دو مقايسه صورت گيرد .

نخست : مقايسه بين مراجع تقليد شيعه وپيشوايان مذاهب چهار گانه : ابوحنيفه ، مالك ، شافعي واحمد بن حنبل .

اين مقايسه را مي توان از جهات زير بررسي كرد :

الف : مبنا . ب : منبع . ج : قدرت استنباط . د : اصلاح پذيري .

الف : مبنا .

برخلاف پيشوايان مذاهب چهار گانه - با صرف نظر ازاختلافات بين خودشان - فقهاء شيعه بر اساس رأي وقياس وهمچنين رأي وقول صحابه وتابعين فتوا نمي دهند .

ب : منبع .

منبع استنباط فقهاء ومراجع شيعه قرآن وسنّت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم است وسنّت را از طريق ائمه معصومين عليهم السلام تلقي مي كنند . و حديث صحابه وتابعين را از پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم همچون احاديث ساير محدثين پس از بررسي واثبات وثاقتشان به عنوان دليل حكم الهي مي پذيرند .

امّا پيشوايان مذاهب چهار گانه اهل سنت راه شان در دست يابي به سنّت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پس از صد سال ممنوعيّت نقل حديث وانقراض دوران صحابه رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم احاديث صحابه وتابعين است بدون بررسي از حالشان زيرا همه صحابه را عادل مي انگارند ، هر چند بين آنان اختلاف وجنگ ومخاصمه ودرگيري وجود داشته است .

ج : قدرت استنباط .

فقهاء ومراجع شيعه از تجربه هزار سيصد ساله فقهاء گذشته كه در كتب فقهي انباشته شده در استنباط احكام الهي از قرآن وسنّت بهره مي گيرند .

امّا پيشوايان مذاهب چهار گانه ، كه در قرن دوم هجري مي زيستند چون در اوائل دوران استنباط احكام بود تجربه اي را پشت سر نگذاشته بودند .

د : اصلاح پذيري .

مسلّماً ، فقهاء ومجتهدان در فتواهايشان خالي از اشتباه وخطا نيستند ، بهمين جهت گفته مي شود «للمصيب اجران وللمخطأ اجر واحد» اگر مجتهد در مقدّمات فتوايش كوتاهي نكرده باشد واز همان راهي كه خدا ورسول خدا تعيين كرده اند به استنباط پرداخته باشد آن كس كه به حكم واقعي الهي رسيده دو پاداش وآن كس كه اشتباه وخطا كرده است يك پاداش دارد .

با انسداد و بسته شدن راه اجتهاد وحصر مذاهب اشتباهات پيشوايان مذاهب چهار گانه تثبيت وبه عنوان احكام الهي باقي مانده وراه تصحيح واصلاح آنهابسته شده است .

هر چند با توجه به بند «الف ، ب ، وج» كه بيان گرديد خطا واشتباه فقهاء شيعه كمتر است فزون بر اين بواسطه باز بودن راه اجتهاد ، اشتباه آن ها تثبيت نمي شود وفقهاء بعد از آنان خطاهايشان را به نقد مي كشند .

به اين گونه فقه شيعه اصلاح پذير است .

آن چه گفته شد نتيجه مي دهد :

1 - فتواي شيخ محمود شلتوت پاسخي مناسب وحكيمانه به نداي همبستگي واتحاد فقهاء شيعه بود ، وجا دارد وي را به پاس اين فتواي تاريخيش ستود .

زيرا مبنا ومنبع شيعه در استنباطش مورد پذيرش اهل سنّت است چون نه هيچ مسلماني ترديد در حجيّت كتاب وسنّت دارد ، ونه هيچ كس از شيعه وسني ترديد در صداقت ووثاقت ائمه اهل بيت عليهم السلام دارد .

2 - هيچ مجتهد آگاه وآشنا به فقه اهل بيت عليهم السلام نمي تواند فتوائي مشابه فتواي شلتوت صادر كند . وهيچ شيعهاي نمي تواند با استناد به فتواي شلتوت از غير اهل بيت متابعت كند .

دوم : مقايسه بين مراجع تقليد شيعه وعلماء سنّي پس از پيشوايان مذاهب چهار گانه اهل سنّت .

علماء وفقهاء اهل سنّت خود مرجع نيستند ، تنها بيان گر فتاواي پيشوايان چهار گانه اند ، واحياناً اگر نياز به فتواي جديدي پيدا كنند ، به جاي رجوع به كتاب وسنّت به انظار ائمه مذاهب چهارگانه مراجعه نموده وبا قياس به فتواهاي موجود از آنان فتوا صادر مي كنند .

با بسته شدن راه اجتهاد اهل سنّت خود تقليد از فقهاء بعد از حصر مذاهب را جايز نمي دانند .

امّا فقهاء شيعه به مقتضاي احاديث وادلّه شرعي مرجعند ، با رجوع به قرآن وسنّت رسيده از طريق ائمه اطهارعليهم السلام فتوا مي دهند ومردم از آنان تقليدمي كنند .



نكاتي ارزنده در راه اتّحاد

در هر صورت اين اختلاف اساسي بين شيعه وسني نمي تواند مانع از همبستگي واتّحاد بين مسلمانان باشد .

امّا آنانكه در صدد دست يابي به اين هدف مقدس «اتّحاد» هستند بايد به نكاتي چند توجه كنند :

1) همبستگي و اتّحاد ميان مسلمانان جهان ، در مقابل يهود ونصاري و استكبار جهاني ، از اهمّيت بسيار برخوردار است .

2) دشمن با حيله و نيرنگ مي كوشد مانع اتحاد و همبستگي مسلمانان شود و گاه ، به نام «دلسوزي براي وحدت» تيشه به ريشه اتّفاق وهمبستگي مسلمانان مي زند .

3) وجود مذاهب و فرقه هاي مختلف اسلامي ، قابل انكار نيست و پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم نيز آن را پيشگويي كرده اند .

4) تعدّد مذاهب نبايد مانع اتّحاد و همبستگي در مقابل دشمنان مشترك مسلمين شود .

5) نمي شود كه همه مذاهب ، حق و مطابق واقع باشند ، بلكه تنها يك مذهب است كه مذهب حق و پيروان آن فرقه نجات يافتگانند .

6) پيروان هر فرقه اي ، وقتي تشخيص دادند كه باورها و معتقدات آنان ناجي است ، نبايد به بهانه اتّحاد و همبستگي از عقايد خود واحكام ومعارف اسلامي كه به آن رسيده اند دست بردارند .

7) آشنايي پيروان مذاهب با عقايد يكديگر ، اگر همراه با هتك به معتقدات ساير مذاهب نباشد ، نه تنها موجب تفرقه نمي شود ، بلكه مانع از اتهام ودروغ پردازي دشمنان اسلام و مسلمين است .



راه هاي تحكيم اتحاد وهمبستگي

مسلّماً تشيّع و تسنّن ، دو مذهب است كه در بسياري از مسائل با هم موافق و مشتركند و در برخي از مسائل با هم اختلاف دارند . اگر اختلافي در ميان مذاهب وجود نداشت ، مذاهبي به وجود نمي آمد ، قوام تعدد مذهب به اختلاف است .

امّا در اين ميان مسائلي وجود دارد كه باوجود اينكه از موارد اختلاف نيست به عنوان مسائل مورد اختلاف مطرح گرديده است .

واين مسائل نيز سه دسته اند ،

1 - اموري كه به دروغ به يكي از مذاهب نسبت داده شده ، به اين جهت به عنوان اختلاف مطرح گرديده است .

2 - مسائلي كه مورد اختلاف بين فقهاء مذاهب است وربطي به اختلاف بين شيعه وسنّي ندارد ، امّا به عنوان اختلاف شيعه وسنّي مطرح مي شود .

3 - مسائلي كه از جهت فقهي واعتقادي مورد اتفاق مسلمانان است ، امّا سيره عملي آنان متفاوت است ، به گونه اي كه اين مسائل نمودار اختلاف بين شيعه وسنّي گرديده است .

پس مسائل موجود بين تشيّع وتسنّن پنج دسته اند ، كه علماء سنّي وشيعه براي تحكيم اتّحاد وهمبستگي بين مسلمانان بايد برخورد متناسب با هريك از اين دسته ها را داشته باشند .

دسته اوّل : مسائل مورد اتفاق .

اين مسائل بايد محور همبستگي واتّحاد قرار گيرد ، مانند توحيد ، نبوّت ، قرآن ، معاد ، نماز ، زكات ، حج ، روزه وده ها موضوع ديگر . با وجود اينكه بين مسلمانان واهل كتاب تنها يك موضوع مورد اتفاق وجود دارد ، اسلام با سماحت واغماض - از انحرافات أهل كتاب مانند : تثليث (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ) سوره مائده ، آيه 74 . و تبنّي ، براي خدا فرزند انگاشتن (وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاري الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّي يُؤْفَكُونَ) سوره توبه ، آيه 30 .

- اهل كتاب را به دور محور اتّحاد دعوت مي كند ومي فرمايد : (قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ) سوره آل عمران ، آيه 64 .

چرا مسلمانان بر گرد محورهاي فراوان مورد اتفاق در تحكيم اتّحاد وهمبستگي در مقابل دشمنان مشترك نكوشند ، وگوش به نغمه شوم دشمنان تفرقه افكن داده وبه اهداف ننگين آنان جامه عمل بپوشند؟!

دسته دوم : مسائل مورد اختلاف .

اين مسائل است كه حربه اي خطرناك در دست دشمنان اسلام براي ايجاد تفرقه ودرگيري ونزاع مي باشد . از اين رو بايد علماء شيعه وسنّي براي خلع سلاح دشمن سه برنامه را مورد نظر داشته باشند .

1 - تبيين نقطه نظرها به صورت شفاف وروشن ، وآگاه نمودن مردم به معارف واحكام مذهب ، خالي از هر گونه هتك وتوهين به نظر مخالف . زيرا تاريكي ها وناآگاهي ها زمينه مناسبي است براي بذر عناد وعداوت ودشمني ، وآگاهي وروشنگري اين زمينه را از ميان مي برد .

2 - مناظره علمي بدون تعصب بين علماء دو مذهب براي دست يابي به واقع ونظريّه مشترك ، وعلني بودن اين مناظرات به منظور آگاهي بخشيدن به عموم ، ترجيح دارد .

3 - پرهيز از جريحه دار كردن عواطف واحساسات پيروان مذاهب ديگر ، با ابراز تنفر از مقدّسات آنان ويا تجليل وتعظيم از منفرات آنان .

چه اينكه همانگونه كه توهين به مقدّسات پيروان هر مذهبي موجب جريحه دار شدن عواطف واحساسات پيروان آن مذاهب مي ديگر ، تجليل وتعظيم از آنان كه مورد تنفر پيروان مذهبي مي باشند ، موجب جريحه دار شدن عواطف واحساسات پيروان آن مذهبي مي شود ،

مثلاً ياد كردن وستودن قاتلان وظالمان اهل بيت پيامبرعليهم السلام در مقابل شيعه ، غير قابل تحمّل و بسيار سنگين ودشوار است .

مانند اينكه گفته شود ، ابن ملجم مجتهد بوده وبواسطه كشتن عليّ عليه السلام خداوند به او ثواب خواهد داد!! ويا بگويند : امير المؤمنين يزيد امام ومجتهد بوده وبه شهادت رساندن فرزندان پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وبه اسيري بردن دختران وي را بر اساس اجتهاد خود مرتكب شده ودر نزد خدا مأجور است و . . براي شيعه قابل تحمّل نيست .

همان گونه كه اگركسي در مقابل سنّي ابولؤلؤ را به پاس قتل عمر بن خطاب به ستايد وبر او رحمت فرستد ، عواطف وي را جريحه دار كرده است .

علماء شيعه وسنّي بايد به پيروان خود بياموزند كه به عقائد يكديگر احترام بگذارند واحساسات ديگران را به بازي نگيرند .

اين اصل آنقدر داراي اهميّت است ، كه مراعات آن اختصاص به روابط پيروان مذاهب اسلامي ندارد .

بلكه اين اصل بايد در همه جا مورد توجه مسلمانان قرار گيرد ، حتّي در روابطشان با مشركان خداوند متعال مي فرمايد : (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ) (به معبود) كساني كه غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيد ، مبادا آنها (نيز) از روي ناداني خدا را دشنام دهند ، اين چنين براي هر امتّي عملشان را زينت داديم سوره انعام آيه 108 . . از اين آيه استفاده مي شود ، كه نبايد به مقدّسات هر قومي (هر چند در واقع از قداست واحترامي بر خوردار نيستند) در مقابل آنان هتك وتوهين كرد ، هر چند آنان مشرك وآن چه را مقدّس مي شمارند بت باشد .

دسته سوم : دروغ ها وتهمت ها .

كه موجب گرديده تا تصوّر شود بين مسلمانان در آن موارد نيز اختلاف وجود دارد .

روشن است كه با آگاهي بخشيدن به توده مسلمانان وفاش شدن دروغها وتهمتها ، وهم وگمان اختلاف نير رخت بر مي بندد .

مثلاً علماء اهل سنت به سنّيان به فهمانند كه شيعه نه تنها علي عليه السلام را خدا نمي داند بلكه وي را برتر از رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نمي داند ، ونه تنها علي عليه السلام را افضل از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم نمي داند ، بلكه فقهاء شيعه به اتفاق ، قائلين به خدايي يا پيامبري علي عليه السلام را كافر ونجس مي دانند .

وبراي رفع اتّهامات اهل سنّت را به مطالعه عقائد شيعه در مورد امامانشان تشويق كنند .

از سوي ديگر علماء شيعه به شيعيان بياموزند كه اهل سنّت دشمن اهل بيت عليهم السلام نيستند ، وعلماء اهل سنّت با نشر فضائل اهل بيت عليهم السلام كه در منابع حديثيشان كم نمي باشد ، علماء شيعه را در اين وظيفه مدد كنند .

ونيز علماء شيعه حساب ناصبيان ودشمنان اهل بيت را از ساير اهل سنّت جداكرده ، وعلماء سنّي نيز حساب غاليان را كه علي عليه السلام را خدا مي انگارند ، كه شيعيان آنها را كافر مي دانند ، از شيعه جدا نمايند ، وهمچنين تنفر خود را نسبت به نواصب و دشمنان اهل بيت عليهم السلام ابراز نمايند .

اين گونه تلاش در ايجاد وحدت نقش چشم گيري خواهد داشت .

دسته چهارم :

مسائلي كه مورد اختلاف بين فقهاء مذاهب است وربطي به اختلاف بين شيعه وسنّي ندارد .

مانند دست باز يادست بسته نماز خواندن ، كه به عنوان يكي از مظاهر اختلاف بين شيعه وسنّي مطرح است ، وحال آنكه تنها شيعه نيستند كه دست باز نماز مي خوانند بلكه يك چهارم اهل سنّت كه پيرو مذهب مالكند دست باز نماز مي خوانند .

ومانند ازدواج موقّت يا متعه كه به عنوان يك اختلاف مذهبي ديگر مطرح مي شود ، درحاليكه بسياري از فقها و محدّثان اهل سنّت نيز قائل به جواز متعه بوده اند كه از آن جمله ، اين نظريه را به امامان دو مذهب ، از مذاهب اهل سنّت ، نسبت داده اند :



1 - مالك بن انس ، امام مالكيان

سرخسي در المبسوط ، المبسوط ، ج 5 ، ص 152 و زرقاني در شرح الزرقان ، شرح الزرقاني ، ج 3 ، ص 155 و مرغيناني در الهدايه في شرح البدايه ، الهداية في شرح بداية المبتدي ، ج 1 ، ص 190 و ابن الهمام در شرح فتح القدير شرح فتح القدير ، ج 3 ، ص 153 و قرطبي در جامع احكام القرآن تفسير قرطبي ، ج 5 ، ص 133 جواز متعه را به مالك بن انس نسبت داده اند .

2 - احمد بن حنبل پيشواي حنبليان

ابن قدامه در المغني ، از مقدسي نقل مي كند كه متعه مكروه است نه حرام ؛ زيرا در اين باره ، ابن منصور از احمد بن حنبل پرسيد ، پس او گفت : اگر از آن پرهيز شود بيشتر دوست دارم ، ظاهر اين كلام كراهت است نه حرمت . المغني ، ج 6 ، ص 644

از اين قبيل مسائل نيز فراوان است كه اگر براي مسلمانان تبيين گردد ، از اختلافات بين مذاهب بسيار كاسته مي شود . اين روشن گري وظيفه هر مسلمان مشتاق شوكت وعزّت اسلام ومسلمين است .

دسته پنجم :

مسائلي كه از جهت فقهي واعتقادي مورد اتفاق مسلمانان است ، امّا در عمل داراي سيره اي متفاوتند .

مانند

ونگي صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم ، باوجود اينكه در همه منابع حديثي اهل سنّت بر صلوات بر آل پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم همراه با صلوات بر آن حضرت تأكيد شده است قال ابن قيم الجوزيّة : في جلاء الأفهام ص 292 : . . . أنّ أكثر الأحاديث الصحاح والحسان ، بل كلّها مصرّحة بذكر النّبي « وبذكر آله ، و . . . تظاهرت علي لفظ «محمّد وآل محمّد» . انتهي

ونشير الي عدّة من هذه الاحاديث .

منها : ما ورد في كيفية الصلاة عليه 6 . وهي كما قال 6 : «قولوا : اللّهم صل علي محمّد وعلي آل محمّد . . . » .

فقد ورد في البخاري ، ج 3 ، كتاب التفسير ، باب 452 ، ص 489 ، ح 1222 و ج 4 ، كتاب الدعوات ، باب 734 ص ، 434 ، ح 1226 .

ومسلم ، ج 1 ، كتاب الصلاة ، باب 17 ، ص 386 ، ح 406 ، 405 .

والنسائي ، ج 3 ، باب كيف الصلاة علي النّبي « ، ص 47 .

والترمذي ، ج 2 ، باب 20 من ابواب الصلوة ، ص 352 ، ح 483 .

وابن ماجه ، ج 1 ، باب الصلاة علي النّبي « ، باب 25 ، ص 293 ، ح 904 .

وأبوداود ، ج 1 ، باب الصلاة علي النّبي « ، ص 257 ، ح 978 ، 977 ، 976 .

والدارمي ، ج 1 ، باب الصلاة علي النّبي « ، ص 356 ، ح 1343 ، 1342 .

وأحمد في مسنده ، ج 4 ، «مسند أبي سعيد الخدري» ، ص 94 ، ح 11433 ، و ج 8 ، «مسند أبومسعود الانصاري» ، ص 317 ، ح 22415 ، و ج 9 ، «حديث بريدة الاسلمي» ، ص 18 ، ح 23049 ، و ج 6 ، «مسند الكوفيين» ، ص 320 ، ح 18128 ، و ص 324 ، ح 18150 ، و ص 325 ، ح 18156 .
اهل سنت در سخنرانيها وكتابهاي خود غالباً مقيّدند به اين احاديث عمل نكرده صلوات بر آل محمد رانياورند ، به گونه اي كه تفاوت صلوات بين « صلي الله عليه و اله» « صلي الله عليه و اله و سلم » و «صلي الله عليه و سلم» نشانگر اينست كه مؤلف كتاب شيعه است يا سنّي .

و

ونگي ختم قرآن ، با وجود اينكه در قرآن مجيد در دو مورد «العلي العظيم» و در چهار مورد «العلي الكبير» آمده است ومسلّماً اگر خدا را به دو تعبير «علي» و«عظيم» تعظيم كنيم افضل است - چنانكه در قرآن نيز چنين آمده است - اهل سنّت مقيّدند در پايان قرائت قرآن بگويند : (صدق االله العظيم)بر خلاف شيعه كه مي گويند : (صدق االله العلي العظيم) . از اين قبيل مسائل نيز كم نيست .

وچون اين گونه مسائل از شعائر است نمود آن در اختلاف واتّحاد بسيار است .

با ترويج سنّت پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم در اين موارد پايه هاي وحدت نيز مستحكم مي شود .

به اميد شوكت وعظمت مسلمانان جهان در پرتو اتحاد وهمبستگي وپيروزي آنان بر آمريكا واسرائيل .

والسلام علي من اتبع الهدي

سيد عليرضا حسيني

24 / خرداد / 1383





Share
1 | محمد شفيع شفيعي | | ١٢:٠٠ - ١٩ دي ١٣٨٦ |
باتشکر : عالي بود
2 | سيد عبدالرحمن حسيني | | ١١:٢٩ - ١٠ بهمن ١٣٩٠ |
عالي بود . عالي بود .
خدا خيرتون بده ...
3 | مصطفي مهندس | | ٠٨:٣٩ - ٢٩ خرداد ١٣٩٢ |
با سلام و احترام بسيار عالي و آموزنده بود متشكرم بابت زحمت جمع اوري اين مطلب گرانقدر كه خيلي چيز ها را براي ما روشن كرد
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها